قلبم برای تو بايد تپش هايت يکسان شود چشم هايم برای تو اشک هايت برای من دستانم برای تو شعر می نويسد انگشت هايی که روی لبخندهايت چفت می شود صدايم برای تو! من سکوت می کنم، نغمه می زنم!l ترنّمی می خوانم، تا جز عشق رسم الخط چشم هايت نباشد تو اولین و تنها کسی هستی که تونستم قلبت رو حس کنم از اون روزی که با یاد توام بهانه ای برای بودنم شدی و مرهمی روی همه دردام عشقت رو به لحظه لحظه زندگی و کنج خاطراتم تزریق کردی عشق تو به من قدرت موندن و مبارزه کردن و بهانه ای برای زندگی کردن داده برای دو لحظه خیال بودنت تو زندگیم از تو ممنونم : ««" حالا " و " همیشه " ???? از یاد نبر که از یاد نبردمت از یاد نبر که تمام این سالها با هر زنگ نابهنگام تلفن از جا پریدم گوشی را برداشتم و به جای صدای تو صدای همسایه ای دوستی دشمنی را شنیدن از یاد نبر که همیشه بعد از شنیدن آهنگ جان مریم در اتاق من باران بارید از یاد نبر که با تمام این احوال همیشه اشتیاق تکرار ترانه با من بود همیشه این من بودم که برای پرسشی ساده پا پیش می گذاشتم همیشه حنجره ی من هواخواه خواندن آواز آرزوها بود ايمان بياوريم به بهار به عشق به بوسـه ايمان بياوريم به انتظار آغوش هاى بى هوس دنيا جهـنم است براى آنهايى كه ايمان نياورده اند اگه به من بود نمیزاشتم کسی حتی به ناراحت کردنت فکر کنه نمیزاشتم هیچ غمی بیاد بشینه کنج دلت نمیزاشتم بیحوصله بشی و حس پوچی بهت دست بده نمیزاشتم تو شرایط سختی بمونی و فکرت درگیر باشه نمیزاشتم این آدما بهت صدمه ای برسونن همشو خودم به جون میخرم تا جایی که ممکنه تو حالت بهتر باشه
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|