که دیگر درد ندارد، اندوه ندارد،
هول ندارد، هراس ندارد.
(نمی دانم تجربه کرده اید یا نه...)
وقتی آدمی به این نقطه می رسد
دست از دار و ندارِ دنیا می شوید،
رُخ به رُخِ دوزخِ بی دلیل
می ایستد،
می گوید:
از این همه سایهْ سارِ خُنَک
من هم سهمی دارم، من هم انسانم
مرا نه از خاک و نه از آتش
مرا نه از درد و نه از دروغ
مرا نه از ناروا و نه از نومیدی...
مرا
از پیروزیِ بی امانِ زندگی آفریده اند.
و این نقطه ، همان نقطۀ موعود است.
نقطه ای که سرآغازِ هزاران خطِ روشن است!
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,