سلام عزیز مهربونم احسان خوبم حالت چطوره خوبی عشق من عزاداری هایت
قبول باشه من که روزی دو یا سه تا روضه میرم حالم خیلی خوب شده من وقتی
میرم روضه یا مسجد چادر سرم می کنم بخاطر حرمتی که اونجا میرم
دارند واقعا چادر سر کردن خیلی سخته البته الان راحت تر شده با این
چادر ملی ها ولی برای روضه رفتن اصلا قشنگ نیست که اونا رو سر
کنم مامان چادری هست ولی من و خواهرم نه ولی بعضی جاها سرمون
می کنیم من مکه هم میرفتم بخاطر اینکه راحت تر باشم چادر سرم میکردم
چون عربها خیلی بد نگاه می کردن آدم خوشش نمیاد وای چقدر دلم
میخواد دوباره برم مکه به مامانم گفتم اگر دوباره ثبت نام کنند من
میخوام ثبت نام کنم آنهایی که امسال رفتن خیلی شجاع بودن واقعا
خدا طلبیدشون خدا رو شکر به سلامت آمدن راستی صبح داداشم رسید
بابام بهش زنگ زد گفت برات بلیط هواپیما بگیرم گفت نه با دوستام میآیم
اونا نمی گیرند با اتوبوس میام اون سری که با تاکسی اومده بودن
وای چقدر دلم باز شد که اومد تا سه شنبه هست و بعد میره و 25
مهر دیگه آموزشی سربازی اش تموم میشه و میاد قطار شهری سربازی
اش را میگذرونه در مدل های مختلف عکس گرفته بود با اون لباس های
زشت سربازی خخخخخ کلی شیرینی و باقلوا و قطاب یزدی خریده بود
سوغاتی برای ایلیا و شایراد هم کتاب قصه خریده بود آنقدر جایت خالی
از صبح شیرینی خوردم که نگو جای تو خالی همه اش باید فقط جایت را
خالی کنم ای کاش برای همیشه کنارم بودی .......
منم بی جنبه انقدر شیرینی خوردم که نگو من در برابر شیرینی و بستنی
نمی تونم مقاومت کنم چقدر هم میگن نخورید من موندم چه جوری بعضی
آدمها میری مهمونی جلوی شان شیرینی می گیرند نمی خوردند واقعا
آدم مگه میشه بگه نه ولی من زیاد شیرینی بازاری را نمی خورم خودم
درست می کنم سالم تر هست امروز مامانم واسه دو تا هیئت
نذر کرده بود و برنج برد که درست کنند امام حسین نذر همه را
قبول کند الهی این هم از امروز من که باز هم بدون تو و با
فکر تو گذشت باز هم دیوونه شدم وای چقدر عکس جدیدت
حس خوبی دارم و وقتی نگاهت می کنم حالم خوب میشه
ای جان از چشم بد دور باشی جانم هر جایی هستم به تو
فکر می کنم دوستت دارم و تو عشق زندگی منی به امام حسین
رایت می گویم امیدوارم باور کنی خوب بخوابی و مواظب خودت باش
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,