مَنزِلِ یارِ سفر کردهِ من، ماه کجاست؟
آسمانم بی او، بی فروغَست هر دم
کارم اینست هر شب، که تنی بی رمق و بی جان را
بر لبِ پنجرهِ عشق کشانم هر دم...
من تو را دلتنگم...
کیست تا این سخنم را به تو پیغام بَرَد...
من تو را دلتنگم
آسمانم بی تو، بی فروغَست هر دم...
کاش تا قاصدک نامه بری یافت شود،
تا که شرح دل من را به تو پیغام برد
یا که هدد خوش خبری، ناجی من بشود
خبری از دل دلبر، برساند به دلم...
کاش تا معجزای بس شیرین، در میان اینهمه غم
سر زده، سر بزند بر دلِ غم زده ام...
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|