ناز کن نقاشیم بد نیست نازت میکشم
مثل یک آهوی که نه مانند بازت میکشم
تار موهای تو کوک و ضرب قلبم کوک تر
با اجازه لحظه ای دستی به سازت میکشم
سر لبهای تو عالم را عالم رابه زانو میکشد
با جسارت یک سرک هم من به رازت میکشم
قلبه گاه کافران چشمان رنگین تو است
این جماعت را به صف وقت نمازت میکشم
ناز داری نازنیم نازت بنازم ناز کن
ناز کن من یک هنرمندم که نازت میکشم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|