روی دستش پسرش رفت ولی قولش نه
نیزه ها تا جگرش رفت ولی قولش نه
این چه خورید غریبی است که با حال نزار
پای نعش قمرش رفت ولی قولش نه
شیرمردی که در ان واقعه هفتاد ودویار
دست غم بر کمرش رفت ولی قولش نه
هر کجا مینگری نام حسین است و حسین
ای دمش گرم سرش رفت ولی قولش نه
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|