وای خسته شدم از مهمون داری مهمان های تهرانی به سلامتی رفتند و فعلا مهمون های
بیرجندی مانده اند که آنها هم امشب رفتند خونه دوستامون باز مشخص نیست کی بیایند
دخترشون می گفت فقط خونه شما خوش می گذره گفتم باید یک کاری کنیم خوش نگذره
خخخخخخخخخ وای ما در راه مهمون داری شهید نشویم خیلی کار هست خخخخخ
راستی دیشب برنامه ات هر چهار گروه خیلی خوب بودند ولی من آنقدر از کار خانم
فاطمه عبادی لذت بردم که نگو چه آرامشی داشت وقتی کار می کرد خیلی موضوع های
جالب و دغدغه مندی انتخاب کردند چقدر قشنگ با ماسه ها حس خوب رو منتقل می کرد
آدم غرق کارش میشد و آرامش به دست میاورد من به ایشون رای دادم امیدوارم برود بالا
بقیه خیلی خوب بودند از همه بهتر و قشنگ تر و جذاب تر قسمت مهمون کوچلویت بود
مهلا کوچلو الهی من فدایش بشم چه تیپی زده بود ای جان چه شکم بزرگی داشت
نمی تونست راه برود طفلی از هولش همه حرفها رو حواله بابایش می کرد ای کاش
بابا و مامانش هم نشون می دادید وای این بچه چه ناز و خوشگل و دوست داشتنی
بود وای چه چشمای قشنگی داشت طفلی خوابش گرفته بود وای یک خورده می چلوندیش
چه تپلی با نمکی بود چقدر بوس ازش گرفتی هااااااااااااااا اون هم چه سریع بوس می کرد
خدا ببخشدش به پدر و مادرش خیلی دوست داشتنی بود حیف که کم حرف زد
راستی وقتی می بردیش پشت صحنه عین خودت راه می رفت خخخخخ
ای کاش برنامه ات هر شب بود تا روی ماه ات رو می دیدم البته الان هم خیلی خسته
میشوی ای جانم مواظب سلامتی ات باش مبارک ات باشد بهترین مجری شدی
عزیزم الهی که موفق باشی و برنامه ات خوب خوب پیش برود نگران حرفها نباش و پر
قدرت جلو برو شب ات بخیر عزیزم خوب بخوابی البته اگر بخوابی
:: برچسبها:
دلنوشته فراق,