نمی پرسم یک خورده از دستت دلخورم هر بار که اومدی مشهد و نتونستم ببینمت قلبم رو آتیش زدی
و رفتی و من هر سال عاشق تر و بیشتر وابسته ات شدم نمی دانم واسه عشق ات و بدست آوردنت
باید جنگید یا اینکه باید عبور کرد البته گذشتن و عبور کردن از عشق ات واسه منی که 9 ساله عاشقانه
با عشق تو زندگی کردم و دنیای عاشقانه من با تو شکل گرفت واقعا سخت هست نمی دانم حس ام درست
می گوید که تو هم عاشقی من یا کس دیگری شک دارم ولی مطمئن هستم که عاشقی حال و هوایت و اون
چشمهای قشنگ ات خیلی بی قرار و بی تاب هست ولی نمی خواهی این رو باورش کنی محرم امسال با تمام
وجودم از امام حسین تو رو خواستم عشقی که در واقعیت زندگیم حضور داشته باشی نه در خیالم ......
هر سال محرم و صفر هر روز یک زیارت عاشورا واسه تو و یک زیارت عاشورا واسه خودم می خونم من عاشقانه
دوستت دارم الهی من فدای تو بشم که امروز پست گذاشتی ای جان دلم که رفته بودی کرمانشاه
الهی من فدای قلب مهربونت بشم که یک دنیا آدم درونش می شود الهی که واسشون بهترین ها
رقم بخورد و خدا نظر ویژه ای کند و ریشه هر چی آخوند بی مغز و مفت خور و غارت گر و.... از
این مملکت نابود شود اون از مردم اهواز طفلی که به رگبار گلوله بستن و هیچ کس مثل همیشه
برای این مردم نخیب و با غیرت و رنج کشیده کاری نکرد چقدر اوضاع مملکت در هم و آشفته
هست چقدر آدم دلش می گیرد از این همه بی عدالتی یک خورده تقصیر ما ملت هم هست
فقط یاد گرفتیم صف ببندیدم بریم دلار بخریم که سود کنیم ذخیره کنیم و سکه و.... بخریم
بریم تو صف پراید وایستیم واقعا تاسف بار هست از یکی از دوستانم شنیدم یکی از فامیل هاشون
سیصد کیلو شکر و 500 کیلو برنج و .... خریداری کرده که قحطی نشود وای چقدر ملت بی فکری
شده ایم واسه همین هست که 40 ساله این اخوند ها دارند بهمون زور میگن اخرش چی اینهمه
ذخیره روزی تموم میشه به جایی که فکر چاره باشند فکر منافع خودشون هست و واقعا قشر
فقیر دارند نابود میشوند خدا خودش کمک کند و امام زمان ظهور کند و فقط ناجی همه ما اون
هست اونم با دیدن ما مردم قلبش در فشار هست خدا به هممون رحم کند الهی آمین
راستی مامان عزیزت حالشون خوب هست چند شب پیش خوبتو می دیدم که خانواده شما
با خانواده ما رفتند مسافرت و تو همه اش نگران مامانت بودی که جایشان راحت باشد و من
و تو با هم می خواستیم جایی بریم و تو مامانت را به یک خانم و دختربچه ای سپردی
و همه اش می گفتی اتاقی که من برای مامانم گرفتم این خانم و دختر بچه باید باشند
چون می گفتی مامانم با اینها راحت ترند و احساس آرامش می کنند هر چه مامانم و بابام
می گفتند مامانت بیایند اتاق ما و تو قبول نمی کردی مامانت راضی بودند و ادامه داشت
ولی وقتی از خواب بیدار شدم بقیه اش از ذهنم رفت نمی دانم تعبیرش چه بود الهی که خیر
باشد دلم خیلی روشن هست می دانم چرا ولی اکثر خواب های من به واقعیت می پیوندند
راستی احسان جونم یکی از عکسهایی که خیلی دوستش داری رو توی اینستاگرامت بذار
کار دارم خواهش می کنم حرفم رو گوش کن و بذار توی همین روزها ..... راستی اون عکسی
که ازت منتشر شده بود کنار اون خانم وکیل کلی حرص خوردم اخ اخ چقدر حسودی ام شد
چقدر دلم گرفت نکنه قلب تو رو بدزدد وای من دیگه نابود میشم اگر روزی کسی باشد که روزی
تو عاشقش شوی دعا کن من اون روز کور باشم و این صحنه را نبینم
:: برچسبها:
دلنوشته فراق,