چرا در حرکتم بی آنکه خواهم و ناتوانم آرام گیرم
چرا غلتان میرم بی چرخ می پرم بی بال ها و پرها
چرا آفتاب همسفر بدی است برای مسافر کویر
آیا پرندگان یا ماهیان اند در تورهای نور مهتاب
آیا همان جایی گم ام کردند که یافتم خودم را
آیا با نجابتی که داشتم آیا فراموش کردم توانستم دوزم جامه ای نو
آیا زندگی مان نقبی نخواهد بود بین دو روشنایی ضعیف
یا آن روشنی نخواهد بود بین دو مثلث تاریک
یا زندگی ماهی نخواهد بود آماده پرنده شدن
آیا مرگ نیستی نخواهد بود یا خطرناک
در نهایت آیا مرگ آشپزخانه بی انتها نخواهد بود
چه کسی عشبازی کرد با تو در رویایت وقتی خواب بودی
در رویا ها کجا می روند چیزها آیا آنان به رویای دیگران می روند
آیا سینه های پریان دریایی صدف های حلزونی دریایند
آیا آنان امواج سنگی یا نمایش ساکن کف اند
آیا وقتی دریا را بینم مرا خواهد دید یا نه
چرا امواج سوالم میکنند سوالهایی ه آنان می پرسم
چراآنان می زنند به صخره با چنین شور بی حاصلی
آیا آنان خسته نمی شوند از تکرار بیانشان به شن
چه کسی می تواند دریا را مجاب کند به منطقی بودن
چه کسی فرمان داد درهای غرورم را بکوبم
آیا رایحه و دردم را خواهم داشت زمانی که ویران در خوابم
آیا سقوط میکند افکار عاشقانه به آتشفشان خاموش
با کدام ستاره ها به سخن می آیند رودخانه هایی که هرگز به دریا نمی رسند
چه زمان وعده گل سرخ زیر زمینی است
:: برچسبها:
سخنان بزرگان,