.....................



سلام احسان جونم فرشته قلبم کاش میامدی مشهد دو ساعت برام وقت میذاشتی و حرف میزدیم دلم آروم میشد

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شــب را دوسـت دارم
برایِ غرق شدن
درخیال آغوش تویی که قشنگترین
شب بخیر دنیای منی
‍ ‍ دیشب سرم را روی بازویت نگذاشتم
تا هوایت در سرم نپیچد
خواستم بی تو بودن را تجربه کنم اما خواب مرا نبرد
شعر متولد نشد
سحر نیامد
بوسه کال ماند
آغوش نرسید
عاشقانه گم شد
لبخند یخ زد
و در تب سوختم چقدر بی تو سخت و بی لذت است دنیا حتی در خواب
لبهایت
سکویِ پروازِ بوسه است و قلبت کارخانه ی عشق
نگاهت اقیانوسِ مهر
چشمهایت دل می لرزاند
مرا با عشق
بخوان برای فتحِ آغوشت
و به وصلِ خود
دوایی کن‌ و صبورم مثل گلبرگهای نازک گلدان خیالم
هرشب از این فاصله
تنها کاری که میتوانم انجام دهم گل های سرخ گلدان کوچکی هست
که به یادت کاشته ام
نمیدانم این حجم از دلتنگی را
پای کدام گلدان خاک کنم
که گلهای سرخش پر پر نشود
عشق مالکیت نیست که تو برای من باشی
و من برای تو عشق یک همراهی زیباست اوج همدلی دو آدم همان لحظه که تمام هستی به من و تو حسادت

:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 9 / 10

و ساعت 8:52 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیزم مواظب خودت باش دوستت دارم


چقدر دلم تنگ است و ای کاش
این کلمات آنقدر قدرت داشتند
که می‌توانستند
تُ را و مرا
به هم برسانند
اولین شبی که دلتنگ شدم پیش خودم گفتم میگذره تموم میشه همیشه که اینجوری دلتنگ نمیمونم شب دوم دوباره همونی اما بیشتر دلتنگی و شب سوم هم همین حرفم اینه وقتی برای اولین بار بو و مزه دلتنگی رو چشیدی دیگه برات تمومی نداره اون بو و مزه تا ابد همراهته و تنهات نمیزاره انقد دلتنگ میمونی تا پیش خودت میگی من بعدِ این میتونم ادامه بدم یا نه؟  و حتی بعضی وقتا انقدر دلتنگش میشی که میتونی از قلب و مغزت بکشی بیرون و محکم بغلش کنی جوری که دیگه دلتنگی رو حس نکنی برای چند ثانیه
و این حقیقت خیلی تلخه کسی که دلتنگه هیچ جوره نمیشه آرومش کرد جز اون شخصی یا چیزی که باعثِ دلتنگیش شده و نیست
میدونی فرقِ دوست داشتن و عاشق شدن چیه وقتی یه آدم مهربونِ و مدام بهت خوبی میکنه و همه جوره هواتو داره بهش علاقه مند میشی اما این علاقه طوری نیست که اگه یروز نبینیش دلتنگی پدرتو دربیاره فقط بخاطر خوب بودناش بهش علاقه داری اما عاشق شدن دقیقا برعکسِ دوست داشتنِ حتی اگه طرف بدترین اخلاقُ داشته باشه حتی اگه خوردت کنه و غرورتو بشکنه بازم نمیتونی دوسش نداشته باشیُ اگه حتی یک روز نبینیش یاحتی یک ساعت ازش بی خبر باشی بی قراری میکنی مدام دلتنگی میاد سراغتُ دیوونت میکنه به این میگن عشق
عشق دلبرانه ترین هدیه خداست از همان اولش انگار پر است از خبرهای خوب
شبیه دخترکِ فال فروشی که توی کوله اش پر است از شعرهای زیبا و فال های خوش هر کدام را که برداری فرقی ندارد همه اش خیر است باعشق باید پنجره را باز کرد چشم ها را بست و نفس کشید باید نفس کشید خیال دستانت که جهان عشق بی پایان رویاهاست



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 7 / 10

و ساعت 10:24 بعد از ظهر


خل وچــل????ـ بازیــات????ــ
اول????...
دیـــونــم????ـ کـــرد
بــــعــد???? عـــاشـــ????ـقــم
کــ.ـ.ــرد



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 7 / 10

و ساعت 10:24 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیز دلم مواظب خودت باش بوس بروی ماهت


شبها
خیال شڪوفه‌هاے آغوشت را
با بوسه‌هایت جان ببخش
تاطلیعه‌ے خوشِ حضورت
سبز ڪند ریشه درختِ عشقمان را
بڪَذار نازِ نڪَاهت
مستی دلم را
   چندین برابر افزایش دهد
شبهادلتنگی هایم
از قابِ خیسِ نگاهم
چکه میکند
و روی آخرین رد پای مانده از تو
در کوچه ی دلم می ریزد
پلک بغضم همیشه
باز می ماند
در آرزوی دوباره دیدنت
اما چشم‌هایت
قشنگ‌اند
دیوانه‌اند
وحشی‌اند
مثل حیوانی
که از جنگلی آتش‌گرفته
زده باشد بیرون
به جـان خواهم خرید لذت نوشیدن یک چای دبش را
در ایوان عـاشقـانه هایم
خیره به چشـمان تو
در عصــری گــرم از
حضـور زمستان
که خنـک میکنـد جـانـت را
خنده های یخ دربهشت دلدار
عشق تو بارانى‌ست
‏كه وقتی من تشنه‌ام
و به او پناه مى‌برم
‏يكباره بند مى‌آيد
‏عشق تو بارانى‌ست
‏كه وقتی در خانه‌ام و تشنه نيستم
‏يكباره شروع به باريدن مى‌كند
بی تو نه امور این جهان لنگ شده
نه بین زمین و آسمان جنگ شده
نه کوه شده آب و نه دریا شده خشک
اما دلِ من برای تو تنگ شده
 ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ ‌‌‌‌شب باشد
تو بیایی لب ایوان خیال
و نسیم خنڪ شب
به موهاے تو درڪَیر شود بی‌شڪ این حادثه هر روز
قشنڪَ است اڪَر ڪه نڪَاهم
پیش چشمان تو با زلف تو
                      درڪَیر شود
عشق به تو
زیباترین اِنقلابی‌ست ڪه
هر شب در زندڪَی‌ام رخ می‌دهد و وجودم را به ڪودتاے دوست‌داشتنت
                          وا می‌دارد
تو را به اسم آب تو را به روح روشن دریا به دیدنم بیا مقابلم بنشین بگذار آفتاب
از کنار چشم‌های بی قرار من بگذرد



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 7 / 10

و ساعت 11:34 قبل از ظهر


عشق بهترین من دوستت دارم

دوستت دارم

نمی‌خواهم تو را به خاطرات دور پیوند دهم

به حافظه قطارهای مسافری

تو آخرین قطاری هستی که شبانه‌روز

بر رگهای دستانم سفر می‌کند

تو آخرین قطار من

من آخرین ایستگاه تو

 

دوستت دارم

نمی‌خواهم تو را به آب پیوند دهم

یا به باد

به تاریخ‌های هجری و میلادی

به جذر و مد دریا

ساعات کسوف و خسوف

و مهم نیست ایستگاه‌های هواشناسی

یا خطوط فنجان‌های قهوه چه می‌گویند

چشمان تو به تنهایی پیامبر گونه منند

مسئول شادی جهان !

 

#نزارقبانی

 

@Textmatn3



:: برچسب‌ها: حافظ ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 5 / 10

و ساعت 11:1 بعد از ظهر


سلام احسان جونم فدای روی ماهت دوستت دارم شبت خوش بوس به صورت ماهت


‌‌‌‌ ‌ ‌‌دلم از جام چشمانت
     میِ جانانه می‌خواهد
چنان مستی طلب دارد
     ڪه صد پیمانه می‌خواهد
نشسته عطر دستانت
        به روے یاس ایوانم
تنِ ڪَلدان شب بو هم
        تو را در خانه
‌ ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌میخواهد



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 5 / 10

و ساعت 11:0 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی چشمات غم داره الهی من فدات بشم رفتی رستوران برادرزاده ات الهی من قربونت بشم

شب به شب
شیرینی دوست داشتنت را
می چشم از لبان باد
دلبرانه های نگاهت
اکران عاشقیست
خیره ام که می شوی
کار شعر از مطلع به جنون می کشد
کاش فصل پنجمی هم بود
اسمش را می گذاشتیم
فصلِ عاشقی
و من صدایت را می پوشیدم
چشمانت را گوشه ی جیبم می گذاشتم
و می اندوختم حسِ خوبِ بودنت را در قلبم
در آغوشم بگیر
تا شب را برایت
معنی کنم
دوستت دارم را
آهسته بگو
آرام آرام
نرم نرم
می خواهم عشق به خوردِ جانم برود
و چه احساس
نجیبی ست
که با دیدن تو
طلب عشق
زِ بیگانه ندارم هرگز
من زیباترین دختر جهان میشوم
نگاهم که میکنی
بهترین شاعرِ تاریخ میشوم
واژه‌هایم را که از بر میکنی
بهترین میشوم وقتی تو با منی و
خوشبخت‌ترین میشوم
هربار که مرا ببوسی
كاش میشد جزئی کوچک از تو باشم
به اندازه‌یِ تکه کاغذی که رویش
شعری از شاملو نوشته باشی
و يا عطری تلخ بر یقه‌یِ پیراهنت
عكسی غبار گرفته در آلبومی قديمی
و یا تنها خاطره‌ای دور
از یک حادثه‌یِ شيرين
من فقط ميخواستم
جزئی ناچیز از تو باشم
حتی اگر هیچوقت دیده نمی شدم
جایَت کنارم خالیست
مثلِ نبات کنارِ چای
مثلِ گلپر رویِ انار
مثلِ بویِ نم وقتِ باریدنِ باران
مثلِ برگ‌هایِ طلایی در پاییز
همینقدر ساده
همینقدر مهم
همینقدر حیاتی



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 4 / 10

و ساعت 10:54 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیزم چه خبر از آقای یراحی حالشون خوبی انشاالله که روانشون آسیب ندیده باشد سخته

دعوتت کرده ام به عشق
ميزبان لبخندهايم
شب نشينی چشمانم
اين جا معرکه ای گرفته دوست داشتن
ميان احرام دستانت
پا بوس غزل های دلدادگی مان
در مهتاب آغوشت
پیراهن احساسم را کنار بزن
بوسه بوسه عشق بنوشانم
از جام لبهایت،
و ملودی جانت را به
تارهای تنم پیوند بزن
و اگر تمام تنم بوسه میشد
و تمام تنت لب
شاید، میتوانستم ببوسمت
ودریغ از لبان ناتوان من
و ابدیتی که توئی
از یک بوسه هزار باغ گل میشکفد
هزار دریا
هزار رود
و هزار پرنده آواز میخوانند
از یک بوسه
هزار دریچه باز میشود
و هزار افق
اگر آن بوسه از لبان تو باشد
و اگر آن بوسه بر لبان تو باشد
و اگر آن بوسه از آن من باشد
دلم میخواد بینِ شب‌ها و روزهات
بینِ دست‌ها و نفس‌هات
بینِ بوس‌ها و لب‌هات
چنان سرگردان شوم که
نفهمم دنیا کدام طرف
می‌چرخد
????یارم به یڪ لا پیرهن
خوابیـده زیرِ نسترن
ترسم ڪه بوے نسترن
مست‌ست و هشیارش ڪند
اے آفتاب آهسته نِه
پا در حــریمِ یارِ من
ترسم صداے پاے تو
خواب‌ست و بیـدارش ڪند
بچسب به من
مثل دیدار ‌دانه انگور ‌با لب
آن هم وسط تماشایِ فیلم های پر از بوسه



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 4 / 10

و ساعت 6:17 قبل از ظهر


سلام احسان قشنگ و توپولی باز شدی فدات بشم مواظب خودت باش الهی من فدای استوری ترکی ات بشم بوس به عشقم


هر شب دوست داشتنت را بغض ميكنم حسرت نداشتنت از چشمانم چكه ميكند‌ درياى غم در دلم طوفان ميشود و چيزى كه از من به جا مى ماند ويرانه ايست از جنس تاوان تاوان دوست داشتن تو
دوست داشتن قانونِ خاصی
نمیخواهد
آنچنان پیچیده نیست
که نتوانی برایِ دلت
توضیح بدهی همان که یک نفر می آید
که دلت را مالامالِ
دوست داشتن میکند.
حرفهایش با همه فرق میکند
و حرفهایش روحت
را گرم میکند.
و چشم هایش آشناترین
واقعه‌یِ زندگی ات میشود
همان که میتوانی با او
سالها حرف بزنی و کلمه
و جمله ها و داستان ها
تمام نشوند‌
که دوست داشتنش
دلت را زخمی نمیکند و
روحت را دلگیر یعنی انتخابت قشنگ ترین
تصمیمِ روزگارت است
من از عمیق ترین نقطه قلبم دوستت دارم عمیق ترین نقطه قلب میدونی کجاست اونجایی که هیچکسی برام شبیه تو نیست اونجاییکه رویایی که با تو ساختم و با هیچکس دیگه ای نمی تونم تکرار کنم اونجایی که راجبت با هیچکس به جز خدا حرف نمیزنم اونجایی که نه شبیه تو و نه بهتر از تورو میخوام،
فقط بودن تورو میخوام ♡
عاشق که می‌شوی 
تمام جهان نشانی از معشوقت دارند
یک موسیقی زیبا
یک فنجان قهوه‌ی تلخ 
یک خیابان خلوت و ساکت  
جهان عاشقی زیباست، 
آنقدر زیباست 
که آواره شدنش هم زیباست 
مردن در عاشقی هم زیباست



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 3 / 10

و ساعت 6:42 قبل از ظهر


فال دوم شب یلدا

راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست
هر گَه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کارِ خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست
ما را ز منعِ عقل مترسان و می بیار
کان شِحنه در ولایتِ ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که می‌کُشد؟
جانا گناهِ طالع و جرمِ ستاره نیست
او را به چشمِ پاک توان دید چون هلال
هر دیده جایِ جلوهٔ آن ماه پاره نیست
فرصت شمر طریقهٔ رندی که این نشان
چون راهِ گنج بر همه کس آشکاره نیست
نگرفت در تو گریهٔ حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگِ خاره نیست



:: برچسب‌ها: حافظ ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 3 / 10

و ساعت 6:40 قبل از ظهر


یلدا دلهره‌ی
پلک‌های من است
که خواب تو را
بیدار می‌کند
تا رویای‌حضورت
قصه‌ی پرنیان صبح را
در شب یلدایی موهایم زمزمه کند
سانسور ميكنم خودم را
اما بگذار نگاهم روی تنت عاشقانه مکث کند
و انگشتانم از تنت زیباترین شعر جهان را بنویسد
بگذار خودم را
در کتاب خیال آغوشت پنهان کنم
و روی جلد تمام کتاب ها
بنویسم
زندگی یعنی آغوش تو
که چاپ دوم ندارد
زمستان است و
چشم کوچه از انتظارت سپید
پرنده ی مهاجرم بگو با کدام برف
می نشینی
بر شاخسار تنهایی ام
دلواپس سرما نباش اینجا از هیزم دل
آتشی برایت روشن کرده ام
خیال عطر تنت
کنار بوی موهایت
آذوقه این زمستان سرد و خشک آغوشت ‌واژه واژهِ شعرهای مرا گرم می کند
دوست داشتن تو چاشنی این روزهای زمستانی ست
عجیب تو را بی دلیل دوست دارم
نمیدانم
شب های بی تو چه دارد
که مرا تا قعر غم می برد و بیخوابی امانم را می برد
اما می دانم که
تنهایی بعد از تو تنهایی قبل از تو نمی شود فرقش قابل بیان نیست
باید باشی و ببینی
از خیال تو پرم
و گس لب‌هایت همان نفسی است که کشیدم
آنکه اول بار تو را کشید
خیره ماند و درماند
ما
حسرت اوییم بوسیدن تو را
به پوچی این هتل‌ها
کافه‌ها
ساحل‌ها
اگر تو نبودی
اگر تو نباشی
دریا غرق می‌شود در رگ‌هایم
????????????
هیچ شرابی گوارا نمی‌شود
مگر انسانی مجنون که
انگورش را پرورش دهد
انسانی خردمند که از آن مراقبت کند
شاعری درخشان که آن را درست کند
و عاشقی که آن را بنوشد



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 3 / 10

و ساعت 6:39 قبل از ظهر


تو روشنایی زندگی منی باقی عمرم هستی یلدایت مبارک

بنال بلبل اگر با مَنَت سرِ یاریست
که ما دو عاشق زاریم و کارِ ما زاریست
در آن زمین که نسیمی وزد ز طُرِّهٔ دوست
چه جایِ دم زدنِ نافه‌های تاتاریست
بیار باده که رنگین کنیم جامهٔ زرق
که مستِ جامِ غروریم و نام هشیاریست
خیالِ زلفِ تو پختن نه کارِ هر خامیست
که زیرِ سلسله رفتن طریقِ عیّاریست
لطیفه‌ایست نهانی که عشق از او خیزد
که نام آن نه لبِ لعل و خطِ زنگاریست
جمالِ شخص، نه چشم است و زلف و عارض و خال
هزار نکته در این کار و بارِ دلداریست
قلندرانِ حقیقت به نیم جو نخرند
قبایِ اطلس آن کس که از هنر عاریست
بر آستان تو مشکل توان رسید آری
عروج بر فلکِ سروری به دشواریست
سحر کرشمهٔ چشمت به خواب می‌دیدم
زهی مراتب خوابی که بِه ز بیداریست
دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ
که رستگاریِ جاوید در کم آزاریست
????( حافظ جان شیرازی )????
یلدایتان مبارک ????
????فال حافظ ۱۴۰۲ ????



:: برچسب‌ها: حافظ ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 1 / 10

و ساعت 1:11 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیز دلم یلدایت مبارک یار جونم عزیزترینم دوستت دارم


انارها را برایت دانه کرده ام
بیا تا امشب یک دقیقه بیشتر با تو عاشقی کنم
و به پاسِ هر ثانیه اش شصت بار بیشتر تو را ببوسم
نکند نیایی که امشب یک دقیقه بیشتر از شب های قبل دلم برایت تنگ میشود
فرق بین یلدا و شبهای دیگر
میدانی چیست یک دقیقه بیشتر ندارمت
مبارک باشد این نبودن طولانی
انار است و
من و هندوانه و برف
و نیم رخ حافظ پشت پنجره ام
زلف آشفته خوی کرده مست اما نمی خندد شب یلدا انار است و من و هندوانه و برف و لحظه ی بی دریغ فالی از حافظ
از در صدای مشت می آید
باز می کنم حافظ آمده است
خوی کرده مست نمی خندد
یلدا را دیگر منتظر نگذار
کلِ پاییز را منتظرِ آمدنت بوده ام قولِ آمدنت را به یلدا دادم
میدانم که صبور است میتوانم کلِ شب را تا صبح منتظر باشم
تا برگردی
من شب های عاشقی را
بلند و طولانی دوست دارم
و بوسه ها را
شیرین و سرخ
شمرده و دانه دانه
شبیه انار
پس قرارمان باشد شب یلدا
می‌خواهم کمی بیشتر
دوستت داشته باشم
جایی برای من کنار بگذار
در یلدای امسالت
در فالِ حافظت
پاییز که گذشت
جایی برای من کنار بگذار
در تقویم امسالت
یلدا
دوست داشتَن توست در دِلم همانقدر طولانی همانقدر تَمام نشدنی
با بغض هایم قصه می‌سازم
شاید که قسمت هم در این باشد
یلدای من همرنگِ چشمانت
یلدا برایت بهترین باشد
تو همچو نفسی هستی که در جانم
همان سویی هستی که در چشمم
همان تپشی هستی که در قلبم
و همان فکری هستی
که در سرم جریان دارد
محبوب من به هرچه بیندیشم به تو فکر می‌کنم
به هرچه می‌نگرم تو را می‌بینم
داشتم فکر میکردم
یعنے میشود آنقدر دوستم داشته باشے
که روزے اگر دخترے داشتے
نامِ مرا رویش بگذارے
هے صدایش کنے هے بخندد
و این سوےِ دنیا
دلِ من قنج برود
از چیزے که نمیدانم چیست
تو قشنگ ترین رویای عاشقانه‌های منی
درست مثل رویایی
که هر صبح از زیر پلکهایم عاشقانه
پر می‌کشد
و شانه‌هایم
ساعتها
عطر موهای تو را می‌دهد



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 1 / 10

و ساعت 1:7 قبل از ظهر


سلام احسان جونم فدای روی ماهت پیشاپیش یلدایت مبارک عشقم به بلندای یلدا طولانیست دوستت دارم رنج بزرگم


شب
ڪہ می‌شـود
تمـام بی‌قــرارے‌ها سـراغت را می‌ڪَیرند
تمـام ڪمبـودها حس می‌شوند و
تمـام دلتنڪَی‌ها مشـت بہ مشـت
در سَــرت ڪوبیده می‌شونـد
شب ڪہ می‌شود تمـام نبـودنت
درتمـام وجـودم فریاد می‌ڪند
نہ انگور مے خواهم و
نہ شراب
همین ڪہ با پیراهنی سبز بغلم ڪنے
و شعرهایم را
دور تنت بپیچی
غزل هایم گل مے ڪنند
و من مست آغوشت مے شوم
و تمامِ آرامشِ دنيا برایِ من ميشود هر چه حسِ خوب حالِ خوب در دنيا هست به سراغم می آيد با رويایِ اينكه شبی
در كنارِ تو
در آغوشِ تو با نوازشِ دستان تو به خواب بروم
ميخوابم
بیخیال تو شدم
سبک آزاد رها مثل پیراهن بی گیره
روی بند می رقصیدم در باد ناگهان
دستی گره زد مرا
به بند خیال تو و من ماندم
حجم وسیع دلتنگی
و گرهی که به دستان تو باز خواهد شد کاش باد مرا می برد
و کاش ندانى
تمام این سال ها
مرگبارترین فصل‌ها پاییز بوده است
که با خیال تو
رو به جاده ی شمال که میروم
نه عطرِ دریا سرشار ترم می‌‌کند
نه بوییدن ساقه‌های برنج عاشق ترم
نه اندوهِ پر ابهتِ سبزِ جنگل ، شاعر ترم
و کاش هرگز ندانی
مشقتِ شب‌های بی‌ تو را مانوس شدن
مرگی ‌ست هزار باره
محو شدنی غم انگیز
آرام آرام
بی‌ امان
و هزار باره
خوش بحالِ هر کسی
دلتنگ و بی تابش تویی برگ‌هایِ دفترم
یک دهکده انگور شد
هر غزل که می‌سرایم خوشه‌یِ نابش تویی
????روزی برای عشق به دریا زد این دلم????
هرچند برنگشت پس از آن به ساحلم
جز خواب یا سراب نبود آن خیالِ خام
دل بسته ام هنوز به رویای باطلم
یک راه دور فاصله دارم من از خودم
انگار سالهاست که از خویش غافلم
هر وقت حرف می زنم از زخم کهنه ام
جز یک سکوتِ تلخ نشد هیچ حاصلم
من خواهشی محال ندارم به غیر از این
گاهی فقط کمی بنشیند مقابلم????
????????????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 29 / 9

و ساعت 10:47 بعد از ظهر


‍ به حرمت کدام عشق مرا جواب میکنی؟

به خاطر  کدام  دل  مرا  کباب  میکنی؟

 

 

که آمده به خلوتت شدم غریبه ی غریب

به جای تو چرا شما  مرا خطاب  میکنی؟

 

 

هزار  نقشه  بر  سَرَم کنار عشق  تو  ولی

تمام  نقشه ی  مرا به شب بر آب میکنی

 

 

چه آمده به قلب تو چه زود بی وفاشدی

برای   ردّ شدن   ز  من چرا  شتاب میکنی؟

 

تو رفته ای ویاد تو هنوز مانده است به جا

به خاطرات  تلخ  عمر  مرا  عذاب  میکنی

 

 

تمام خواهشم همین دگر به خواب من نیا

که  کلبه ی  خرابه  را  ز  غم خراب میکنی

 

 

سوال ِاین سنگ صبور زتو فقط همین وبس

به خلوتت خدا را چطور به خواب میکنی؟؟؟

 

 



:: برچسب‌ها: شعر ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:43 بعد از ظهر


پروانه اگر در.. 

ره  عشق

 بال و پر افڪند 

 من بال ڪه هیچ ...

 جان ودلی  باختم  آنجا ،

 

 راحم_تبریزے



:: برچسب‌ها: مولانا ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:42 بعد از ظهر


دل ببـر دیـوانه کن ، اما مسوزان سینه ای 

دل شکستن های ما پیگرد دارد خوبِ من

 

مهربـانی کن کـه بعـد از رفتنت عنوان کنم

لحظه های بی تو بودن درد دارد خوبِ من

 

زنده ام قدرم ندانستی چه سودم بعدِ مرگ

گفتـنِ ایـن واژه ی  برگـرد دارد خوبِ من

 

از صـدای پـای عابـرها شنیـدم نیمه شب

کوچـه ها ماننـدِ ما شبگرد دارد خوبِ من

 

صبر هم دلخسته از صبرِ تو شد سنگِ صبور

دور و بر بس مردمِ خونسرد دارد خوبِ من



:: برچسب‌ها: شعر ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:42 بعد از ظهر


تو را دوست داشتم

چنان که گویی تو آخرین عزیزان من بر روی زمینی...

و تو رنجم دادی

چنان که گویی من آخرین دشمنان تو 

بر روی زمینم...!



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:40 بعد از ظهر


عجب صبحی میشود

آغازینِ چهارشنبه

وقتی طعمِ خوشایندِعشق را

با یک بوسه ی آبدار

ازچکامه ی لبهایت

 مز مزه کنم

ودرحوالیِ اندامت

سازِعاشقانه بزنم

 

 



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:40 بعد از ظهر


و من چگونه بی تو نگیرد دلم؟

اینجا که ساعت و

آیینه و هوا به تو معتادند ..

و انعکاس لهجه‌ی شیرینت

هر لحظه زیر سقف شیفتگی‌هایم 

می پیچد …

 

#حسین_منزوی



:: برچسب‌ها: مولانا ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:39 بعد از ظهر


دل اگر دیوانه شد دارالشفای صبر هست

می کنم یک هفته اش زنجیر عاقل می شود

 

•وحشی_بافقی



:: برچسب‌ها: مولانا ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:38 بعد از ظهر


من ز برای دیدنت، خانه ب خانه میروم

هم قدمم با غم خود، شانه ب شانه میروم

 

نیست اگر نشان ز تو، درهمه کوی و برزنم

در پی هر نشانه ای، سایه ب سایه میروم

 

رخ بنما اگر تورا، نیست جدا ز وصل من

سخت بود چنین سخن، من عاشقانه میروم

 

مست شوم ز بوی تو، غبطه خورم ز موی تو

جان ز کفم اگر رود، من بی بهانه میروم

 

معبد من نگاه تو، شور من اشتیاق تو

مرغک خوش صدای من، بی آشیانه میروم

 

درعجبم چرا که من، سست شوم ب کوی تو

حکم ز رفتنم شود، من بی گلایه میروم

 

این غزل از صمیم دل، سروده ام برای تو

شعر اگر اثر نکرد، سوی ترانه میروم



:: برچسب‌ها: شعر ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:38 بعد از ظهر


❤️___????

 

 

محرم این هوش، جز بی هوش نیست       

مر زبان را مشتری، جز گوش نیست

در غم ما روزها بی گاه شد                       

روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت، گو رو، باك نیست                

تو بمان، ای آنكه چون تو، پاك نیست

شاد باش ای عشق خوش سودای ما        

ای طبیب جمله علتهای ما

جمله معشوق است و عاشق پرده ای      

زنده معشوق است و عاشق مرده ای

 

 

#حضرت_عشق_مولانا

 

 

.......????❤️



:: برچسب‌ها: مولانا ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:37 بعد از ظهر


هنوز باران را بی چتر

برف را بی دستکش

و چای را بی قند دوست دارم،

 

سفر را اگر هنوز بی چمدان دوست داری

قرارمان همین زمستان!!!

 

 

 



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:36 بعد از ظهر


عشق هاے آهنے

 

زیر باران زنگ مےزنند

 

عشق هاے کاغذے

 

زیر باران خراب مےشوند

 

فقط عشق هاے واقعے

 

مےتوانند ساعت ها

 

زیر باران بمانند و خیس نشوند



:: برچسب‌ها: شعر ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:34 بعد از ظهر


❤️????❤️

 

شب هم با "عطر گيسوي تو "زيبا مي شود 

❤️????❤️

  بركه ي خشك "دلم "با عشق دریا  ميشود 

❤️????❤️

  اين  تنِ يخ كرده  با گرماي  سوزان "لبت"      

❤️????❤️

سبز گشته غنچه ي خنده به لب وا مي شود

 ????❤️

 

 

????♥️????♥️



:: برچسب‌ها: شعر ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:34 بعد از ظهر


در قمار عاشقے ، آخر دلم را باختم

خود فراهم ڪرده‌هاے حاصلم را باختم

 

پنجرہ بی‌پردہ از غم ڪوچہ اے آواز داد

تا بہ چشمانت نگاہ ِ مایلم را باختم

 

یڪ نفس با من نیآمد طالع همراهے ڪند

از بد ِ اقبال جان ِ راحلم را باختم

 

دست ِ عشقم را نخواندم ؛ آنچہ آخر رو نمود

- بودہ وُ نا‌ بودہ ، حق وُ باطلم را باختم

 

این ڪہ حیران ِ تلاطم‌هاے دل افتادہ ام

راہ ِ برگشتن بہ سوے ساحلم را باختم

 

عشقبازے پیشہ ڪردم ؛ شرط بند ِ روزگار

- عشوه‌ها افڪند عقل ِ عاقلم را باختم

 

دل بہ چشمان ِ خمارین باختن آسان نبود

سخت‌تر ؛ آسان چہ حل ِ مشڪلم را باختم

 

از چہ دیگر وام گیرم از لب ِ شیرین مجال

تلخ‌تر " گویا " ڪہ بُرد ِ شاملم را باختم

 

 



:: برچسب‌ها: شعر ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:33 بعد از ظهر


به چنگ آورده‌ام گیسوی معشوقی خیالی را

خدا از ما نگیرد نعمت آشفته‌حالی را

 

خدا را شُکر امشب هم حریفی پیشِ رو دارم

که با او می‌توان نوشید ساغرهای خالی را

 

مرا در بر بگیر ای مهربان هر چند می‌دانم

ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را

 

ز مستی فاش می‌گویم تو را بوسیده‌ام اما

کسی باور ندارد حرف مست لااُبالی را

 

من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود

کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را

 

#فاضل_نظری 



:: برچسب‌ها: مولانا ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:32 بعد از ظهر


دلم تنگ است.. 

 

برای کسی که... نمیشود.. !! او را خواست .. 

 

نمیشود ..!! او را داشت .. 

 

فقط میشود...  سخت برای او.. دلتنگ شد‎‌‌

 

????????????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:31 بعد از ظهر


"دلم یک دوست میخواهد که اوقاتی که دلتنگم

بگوید خانه را ول کن بگو من کی، کجا باشم؟"

 

امیدی بر جماعت نیست میخواهم رها باشم

اگر بی انتها هم نیستم بی ابتدا باشم

 

چه می شد بین مردم رد شوی آرام و نامرئی

که مدتهاست میخواهم فقط یک شب خدا باشم

 

اگر یک بار دیگر فرصتی باشد که تا دنیا -

بیایم دوست دارم تا قیامت در کما باشم

 

خیابانها پر از دلدار و معشوقان سردرگم

ولی کو آنکه پیشش میتوانم بی ریا باشم ؟

 

کسی باید بیاید مثل من باشد، خودم باشد

که با او جای لفظ مضحک من یا تو، ما باشم

 

یکی باشد که بعد از سالها نزدیک او بودن

به غافلگیر کردنهای ناااابش آشنا باشم ...



:: برچسب‌ها: شعر ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 28 / 9

و ساعت 10:30 بعد از ظهر



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by cheshmanabi ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




................................................ النازپوراسماعیلی ............................................. به صفحه اینستاگرام نقاشی ایرانی من بپیوندید: INSTAGRAM_IRANIAN1PAINTING ............................................. به صفحه اینستاگرام آشپزی من بپیوندید ... lnstagram- cheshmanabi ............................................... https://instagram.com/shayda_wear?igshid=10z6vflya9ey6 مزون مانتوی اینجانب دراینستاگرام عضو شوید ممنون




الناز پوراسماعیلی
















حافظ , دلنوشته غم فراق , دلنوشته لحظه قرار عاشقی , دلنوشته فراق , سهراب سپهری , مولانا , شعر , سخنان بزرگان , دلنوشته چشمان بی فروغ , آشپزی 2 الناز , جک , آشپزی الناز , دلنوشته غم فراق , مینیاتور , صنایع دستی ,




»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1535
بازدید دیروز : 3238
بازدید هفته : 9509
بازدید ماه : 72551
بازدید کل : 1004851
تعداد مطالب : 24310
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


ستاره امید

<-PostTitle->

<-PostContent->

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
[ ]
................................. ???????????????? ...........................

دانلود آهنگ
.............................

دانلود آهنگ
.................................

دانلود آهنگ
....................................

دانلود آهنگ
....................................

دانلود آهنگ
........................................

دانلود آهنگ
...........................................

دانلود آهنگ
.........................................

دانلود آهنگ
...........................................