.....................



قشنگترین معجزه ی خدا برای تو مینویسم
عشق من...????
تیکه گاه محکم من
خودتم میدونی که قشنگترین سکانس زندگیمی
یه نفری که پا به پاش بچگی کردم دیونگی???? کردم .... و میخام پا به پاش پیر بشم????
دلم میخواد یه جور خاصی ازت تشکر کنم
برای بودنت...❤️
از وقتی پشت این تلویزیون بهم ثابت شد فرشته ها فقط اسمونی نیستن فرشته ی زمینی ام وجود داره....
دلبرم عشقت نفوذ کرده تو تک تک سلولای بدنم
ضربان قلبم دیونه وار دوست دارم...????
تو تک ستاره ی آسمون قلبمی ????????•



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 4 / 11

و ساعت 8:43 بعد از ظهر


احسان جونم یک بوس از طرف من به مرد زندگیم

عشقم...????
آمدنت دنیایم را عوض کرد ، تو همان امید زندگی منی که آمدی... (:
تو که آمدی تمام خاطرات گذشته از دفتر دلم راسوزاندم،????
تو که آمدی عاشقی برایم معنادار شد، کلام دوست داشتن مقدس تر از همیشه شد، ❄️
تو که آمدی غم سفر کرد و قلبم به
استقبال عشق رفت... ????????
حضورت تو زندگیم خیلی چیزارو عوض
کرد و باورمو به زندگی عوض کرد که میشه روزای قشنگ رو هم دید.. ،
پیدا کردنت یکی از قشنگترین اتفاقای این دنیا بود خوش به حال من که از دنیا و آدمهایش،
خیال چشمهایت برای من است...
دلم میخوادسال ۱۴۰۳ تمام وجودت سهم من باشد  دوستت دارم عشق من (: ♥️????????•
فقط تو پدر دخترمون خواهی شد دختری تمام خصوصیاتش شبیهه تو باشه که وقتی نگاهش 

می کنم یادم بیفته که ۱۴ سال برای بابام صبر کردم چقدر تلخ شیرینی هست 



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 4 / 11

و ساعت 8:37 بعد از ظهر


احسان عزیزم مردترینم دوستت دارم تنها تویی تو دنیا واسم خدا تو رو از من نگیره دوستت دارم معجزه زندگیم

عشقم...???? میخوام بهت بگم که...
وقتی باشی  همه چیز فرق داره (:????
همه چیز کنار تو قشنگتره برام،خوشیام طولانی تره،غمام کمتره،خنده هام بیشتره،بااومدنت???? وجودمو پراز عشق کردی نفسم
توی تموم دنیا تو تنها دوست داشتنیه منی،تو تعریف نشدنی ترین حس برای منی مرسی بخاطر وجودت بخاطرحضورت که توقلبم همیشگیه،تو عمیق ترین نقطه قلبم جاداری ????????
ازمبتلاشدنم به تو همه چیز قشنگ شد…
جایی که اسم تو یه بار بیاد هزاربار دل من میره…
زندگیم؛بعضی ادما یه جوری خوبن که اگه یه ثانیه هم نباشن دنیا خیلی نفس گیره تودقیقا همون ادمی واسه من دورت بگردم (:
اینو بدون هیچ لحظه ای نیست که دلتنگت نباشم…
تورو نه تنها دوست دارم بلکه تمام ذرات تنم تورو میخواد عشقم... ????????????•



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 4 / 11

و ساعت 8:33 بعد از ظهر


احسان علیخانی جونم آقا دکتر عزیزم دوستت دارم مرد تویی فقط البته بعد بابام به تو افتخار میکنم دلبرکم

روز مرد مبارک عشقم ❤️????❤️

 

مرد من ...؟؟!!

مهربانم ...؟؟!!

مخاطب عاشقانه های من ...؟؟!!

دختر نبوده ای که بدانی دستهای مردانه ات که در دستم باشد  حکم تمام دنیا را برایم دارد ...!!

من عاشق مردی شده ام که بیاید و کنارم باشد و در روزهای بارانی برای دلم چتر میگیرد ....!!

مرد رویاهای من ...؟؟!!

بگذار هرچه میخواهد بشود ...!!

تاوقتی  خیال دستهای گرمت را در دست دارم خوشبختم ....!!

بگذار زمان از حسادت بترکد ...!!

من عاشق مردی هستم که زمین مانند او ندارد ....!!

من بی تو ....!!

از تمام آفرینش بیگانه ام ...!!

دختر  بودن خوب است وقتی ...!!

ازتمام مذکرهای دنیا ...!!

پای تو در میان باشد ....!!

نمیدانی چه کیفی دارد خانوم بودن برای تو ....!!

 

روز مرد مبارک حضرت یارم   ????????

.



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 4 / 11

و ساعت 8:30 بعد از ظهر


احسان جونم دوستت دارم مرد من پدر دخترمون رسما خل شدم وای قیافه اش فقط به تو برود دلم واسش ضعف رفت

تو با اومدنت به زندگیم رنگ و نور دادی

بهم امید و انگیزه‌ی بودن و ادامه دادن رو دادی

بهم نشون دادی که یه آدم چقدر میتونه

تو زندگی تاثیرگذار باشه من با تو فهمیدم دنیا ارزش زندگی کردن داره

عبارت های عاشقانه به زبان اعداد: 

????145 قلب من

????248  عطر تو

????111  فندق من

????222  فرشته آرامش

????333  زندگی من

????444  دلیل من برای زندگی

????555  کره بادو زمینی

????888  درد وجودم

????618  ستاره درخشان من

????585  جوجه رنگیه من

????101 شب به زیبایی چشمات

????939 دوستت دارم



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 4 / 11

و ساعت 8:25 بعد از ظهر


احسان جونم تو تنها مرد زندگیمی دوستت دارم فرشته مهربون و خوش قلبم بهت افتخار می کنم آقا دکتر عزیزم

تو زندگی هممون یه اسم هست که 

تا آخر عمرمون هر جا بشنویم

ضربان قلبمون بالا میره . . .

نمیدونم چی شد ولی تا به خودم اومدم 

دیدم تمام من پر شده از تو

مهم نیست چقدر از هم دوریم 

مهم اینه که فکرت همه جاباهامه

و هر جا که باشی قلبم ، روحم

تک تک سلول های بدنم عاشق توئه

تو هیاهوی همه‌ی این آدما چشام

همیشه دنبال تو میگرده

تاثیر بعضیا تو زندگی بیشتر از مدت حضورشونه

اونقدر زیاد که یه روز به خودت میای

و میبینی همه‌ی فکر و ذکرت شده یه نفر

و اون تنها دلیل تنهاییات بوده و تو 

توی همه‌ی تنهاییات به اون پناه بردی

دور ترین نزدیک من

پنهانی‌ترین دلتنگی من

من تو رو از راه دور

بدون هیچ عطری

بدون هیچ لمسی

بدون هیچ آغوشی

دوست دارم

به قول غسان کنفانی :

" تو اما وارد رگ هایم شدی 

و همه چیز تمام شد

و خیلی سخت است

بخواهم از تو شفا یابم "

همینقدر قشنگ و مبتلا

روزت مبارک قلب من احسان جونم مرد خیالی ام کاش امسال حضور داشتی در کنارم دستت نرم و پنبه ات رو سال ۹۵ در سینما اطلس روی دستم  گذاشتی دلم بیشتر برایت مرد دوستت دارم امیدوارم هیچکس مثل من چنین عشقی رو تجربه نکنه خیلی درد و رنج داره ولی من عاشقانه دوستت دارم خیلی .........



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 4 / 11

و ساعت 8:16 بعد از ظهر


احسان جونم خوبی عزیزم دیگه استوری نمیذاری دلم برایت تنگ شده قربون آقای دکترم بشم دکتر احسان علیخانی

تو واقعی ترین احساسِ من هستی مگر در زندگی چندبار پیش می آید
که آدم برای دیدنِ کسی که دیوانه وار
دوستش دارد دست و پایش بلرزد مگر چند بار در زندگی چراغ هایِ
خانه دلت به دست های پُر مهرِ
کسی روشن خواهد شد
مگر عشق چیست جز خواستنِ تمام و کمال کسی
من با عشقِ تو تمام این ها را
از سر گذرانده ام باور کن که
تو واقعی ترین احساسِ من هستی
کاش می‌گفتی
چقدر باران را دوست داری
تا جیب هایم را‌ پُر از اَبر‌ کنم
یا چقدر باغچه را
تا در دست هایم‌ گُل بِکارم
کاش می‌گفتی چقدر دریا را دوست داری
تا پشت‌ِ پلک‌هایم ساحل بسازم
یا چقدر کوه را تا رویِ شانه‌هایم بنشانمش
کاش می‌گفتی چقدر دَشت را دوست داری
تا در سینه ام میهمانش کنم
یا چقدر ‌پاییز را تا مُدام از عشق بگویم
کاش می‌گفتی‌ چقدر شعر دوست داری
تا بگویم
من هم دوستت دارم
چشم به راهم
چشم به راهِ چه چیزی تویی
که گل برایم بیاوری
و حرف های شیرین
تویی که من را ببیندو بفهمد
با من حرف بزن و به من گوش کن
تویی که برای رنجت گریه می کنم
و من دلم برای دل نازک ات می سوزد و
دوستت دارم تا آخر این دنیا
عِشــــق من به تُـــــو
مثل کوه آتشفشان است لبخَــــند
که میزنی فوران میکند
اینقدر بی مقدمه
عاشقت شدم
که هیچ ناشری
کتابم را
چاپ نکرد
????????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراقر,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 1 / 11

و ساعت 9:52 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیزم دیشب کلی گریه کردم دلم خیلی تنگت هست دوستت دارم

❄️????❄️
و من
شعری زیباتر از
غزل چشم تو را
هیچ نیافته ام
چونان مینیاتور فرشچیان
دلپذیر است تماشایت
و چون
غرق می شود در دریای نگاهت دیدگانم
مرواریدی از جنس عشق
درون صدف قلبم زاده می شود
من هر بار
به تماشای تو می نشینم
دوباره متولد می گردم
تنم را دوست می‌دارم
وقتی با خیال تنِ توست
با ماهیچه‌های بهتر
و عصب‌های بیشتر
خیال تنت را دوست دارم
آنچه که می‌کند دوست دارم
چگونه‌اش را دوست دارم
حس‌کردنِ مهره‌ها
و استخوان‌هایت را
دوست دارم،
و لرزشِ این نرمیِ سفت را
و آنچه که می‌خواهم
دوباره و دوباره و دوباره خیالت را ببوسم
دوست دارم این و آن مژه های تو را ببوسم
نرم نوازش کنم
و آنچه بر گوشتِ تنمان می‌رود
و چشم‌هایمان
و لرزشِ تو را
در زیرِ تنم دوست دارم
که این‌همه تازه است
هرشب قلبم پر از
ضربانِ خواستنت می شود
نفس بکش مرا
و دوست داشتنت را
فریاد بزن
و شب بخیر به لب‌هات گونه‌هات و چشم‌هات به همه‌ی چیزهایی که نداشته‌ام اما رنج از دست دادنشان را لمس می کنم
تو همانی که تنها در من جاری به چشمانم سو
بر لبانم ترانه در دستانم نوازش تو همانی که بر اندامم بهاران
از آغوشم نفس نفس زندگی سرتاپای مرا فراگرفته همه تنها تو را
‍تا خیابونا آفتاب زمستونی خوردن
و مَست شدن بیا تا نیمکتای پارک هنوز خنک و خلوت‌ان بیا تا جدولای کنار خیابون رنگ نشدن و چرخ باقالی های داغ و لبوهای کثیف جایگاهشونو با یخ در بهشت و
فالوده شیرازی عوض نکردن بیا تا درختای انگور کوچه بغلی قوره نداده و
نسیم بهاری چمدون به دست
از راه نرسیده بیا از همه مهم تر اینکه تا دیر نشده بیا من میخوام سردی زمستونم با
شکوفه هایِ رویِ لبات و لبخند عاشقانه ات بهار بشه



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 30 / 10

و ساعت 10:41 بعد از ظهر


سلام احسان جونم چقدر جایت دیشب کنارم خالی بود می دونم عشقمون باید دو طرفه باشد ولی عشق منطق نمی شناس

تولدم مبارک ????☺️????????
????????????????❄️☃️
????1402/10/29????
5/30عصر????????
امروز نامه ای به کبوتر آرزوها????
خواهم داد
تا به دست خدا برساند
و در آن خواهم نوشت
خدایا????
گره از کارم بگشا
و جوانه ی امید ❤️
را در دلم برویان
گاهی اوقات خسته ميشی از قوی بودن
دلت ميخواد يك استعفانامه بلند بنويسی از قوی بودن
بعد هم وسايلتو جمع كنی و بری یه جای دور قوی بودن بد نيستا نه
فقط آدمه ديگه‌خسته ميشه دلت ميخواد بری یه جای دور دور‌جايی كه اگر ازت پرسيدن قوی هستی يا ضعيف
بگی خیلی ضعيف يكی زير بال و پرمو بگيره و جای من قوی باشه
و من زير چترش خوب استراحت كنم استراحتی قد یک عمر قد تمام خستگيام قد تمام قوی بودنام
شبای زیادی رو اینجوری گذروندم تنها بی‌حوصله ساکت و یه گوشه‌ی مبل نشستم فکر کردم ولی تو یکی از همین شبا بود که فهمیدم امیدواری بهترین حس و بدترین شکنجه‌س واسه آدمایی که بهت خوبی میکنن یا بدی تو یکی از همین شبا بود که فهمیدم هیچکسی جز خودت واست نیست واست نمیمونه تو یکی از همین شبا فهمیدم باید بریزی بیرون تا جمع نشه تو دلتو یهو یه‌ جوری بترکه‌ یکی از همین شبا که تو حال خودم نبودم و حال خودم داشت از خودم به هم میخورد و تصمیم گرفته بودم خودمو ول کنم فهمیدم که خودمم دیگه خودمو دوستندارم ولی هنوز منتظر بودم یه دستی از غیب بیاد و کشیده بشه رو سرمو بهم بگه نترس نگران نباش من هستم یکی از همین شبا بود که به خودم گفتم ببین منو بسه دیگه قرار نیست کسی بیاد زور نزن
خستگی روحیم که یهو به وجود نیومد کم کم شروع شد
دلم میخواد بشینم همه حرفایی که یه عمر نتونستم به کسی بزنم رو بنویسم همه اتفاقایی که لِهم کرد و هیچکس نفهمید رو بنویسم دلیل همه ناراحتیام همه اون حرفایی که حتی نمیتونستم به خودم بگمشون رو بنویسم انقدر بنویسم تا مخم خالی بشه و چشمام پُر انقدر بنویسم که دیگه حرفی نمونه تو گلوم یه بار برای همیشه همشون رو بنویسم و بعد همش رو آتیش بزنم
آدم‌های آرومی مثل من که صداشون هیچوقت از یه حدی بالاتر نمیره همیشه یه حسرتی تو دلشون هست اینکه وقتی حقی ازشون خورده میشه بهشون بی‌احترامی میشه ظلمی بهشون میشه و ..بتونن با همون خشمی که کل وجودشون رو گرفته داد بزنن و از حقشون دفاع کنن اما معمولا نمیتونن و باید تو سکوت فقط تماشاچی باشن خونسردیِ دردناکیه
حقیقت اینه که هر چقدر مهربونتر باشی
بیشتر بهت ظلم میکنند
هرچی صادق تر باشی
بیشتر بهت دروغ میگن
هرچی خودتو خاکی تر نشون بدی
واست کمتر ارزش قائلند
هر چی قلبتو آسونتر در اختیار بذاری
راحتتر لهش میکنن و اگر بدونن که منتظری و بهشون احتیاج داری
اندازه یه دنیا ازت فاصله میگیرن



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 30 / 10

و ساعت 4:21 بعد از ظهر


سلام احسان جونم قربون روی ماهت بشم شبت خوش

????????????
تجسم تمام موسیقی هایم
در کنارت رویایی ست بی نظیر ببین چگونه با تو تمام ملودی ها را به
رقص در می آورم
دست در دست من بگذار
و برقص بیاور نت به نت سلول های تنم را
که من در تماشای چشمانت
لذت ملودی ها را خواهم چشید
هوسِ با تو بودن کرده ام
جای دنجی میخواهم و
و چشمهایت را که یکریز بگوید
مال منی
مال من
هوسِ عاشقی کرده ام
لبهایت را میخواهم
که با ناز صدایم کند و
با هر جانم گفتن چند دور دورت بگردم
هوسِ تو را دارم
که دیوانه ام کنی با خواندن یک شعر
که مستم کنی با استکانی چای
که خوشبختم کنی با یک بوسه ی بی هوا
فلسفه نبافم
هوسِ زندگی کرده ام با تو
بگو
کنارت دقیقا کجاست
که زندگی آنجا معنا میگیرد
هوسِ کنار تو بودن دارم

????هر چه کردی به دلم باز تو را بخشیدم
با زبان زخم زدی دشنه زدی خندیدم
معنی تک تک رفتار تو را میفهمم
ساده لوحی ست بگویم که نمی فهمیدم
غرق تردید شدم باز تحمل کردم
تا زمانی که به چشمان خودم هم دیدم
دیدم از خشم خداوند نمی ترسیدی
تو نترسیدی و من سخت از آن
ترسیدم
بسته بودم لب از آن درد و از آن بی مهری
تو جفا کردی و من هیچ نمی پرسیدم
عاقبت سرد شدم خسته شدم یخ کردم مثل خورشید غروبی که نمی تابیدم
اشک های دل من از تو و عشق تو نبود
بلکه از سادگی قلب خودم رنجیدم????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 27 / 10

و ساعت 10:34 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی شب ات خوش عاشقتم دوستت دارم و برای اثباتش ۱۴ سال زمان برد تا به درک عشق ات برسم


چشم هایت شراب نابیست
و خیال آغوشت
داغ تــر از داغے تابستـان است
شمع وجـــودم
ذوب میشود
آن هنگـــام ڪه
ماننـــد پروانه
گــرداگرد
وجـــودم مے تابی
در کودتای عشق
پیرو مذهب چشمان توام
و قلبم مدتهاست خاطره تو را یدک میکشد
پنجره ی رویایی شب را باز کن
و مرا ببر تا ته عشق
بگذار با تو
شراب وصلت را
لاجرعه سربکشم
واژه ها هر شب بهانه بود                                  
با بند بند وجودم با عشق نوشتمت
خواندی ورق زدى
حواست به پاورقی ها نبود
من پای هر ورق
عاشقت شدم
????وصف ڪردم عشق را باواژہ هاے بهترے
از دلت گفتم غزل با شور و حال دیگری
با ڪلامت مے ڪنے اعجاز در دنیاے عشق
در میان جاهلان عشق تو پیغمبری
فرق دارد جنس احساس تو در دلدادگے
از نگاهت خواندہ ام درس وفا را از بری
خانہ اے از عشق مے سازم برایت دلبرم
تا ڪہ بنشینے بہ عاشق پیشگے و دلبرے
ڪنج آغوشت بمیرم یا بسوزم در تنت
انتخابش با خودت هر جا خودت راحت تری
عشق رویایے ڪہ در شعرم شدہ پنهان تویے
از تو مے گویم غزل ها را گلم مستحضری
خندہ ات مضمون صدها شعر و احساست غزل
با همین چشمان شهلا از همہ زیباتری ????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 26 / 10

و ساعت 10:30 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیزم شبت خوش چقدر ناراحت شدم واسه آقای یراحی حکم شون ناعادلانه هست خدا کمک کن


شب که میشود
روشنایی چشمانت دنیای نگاهم را
نورافشانی میکند
تا ستارگان سر تعظیم فرود
بیآورند
بر عظمتِ دیدگانت
و زیبایی ات را به همه ی دنیا
مخابره کنند
و نقطه ی صفر
مرزِ آغوشِ من و توست
پیراهنت را
در بیاور و مرا زیر ملحفه ی نگاهت
همبستر کن
امشب می خواهم راسِ ساعتِ صفر عاشقی
به خواب تو کوچ کنم
و در آغوشت
به عشق ایمان بیاورم
دلم برای هم آغوشی
با حرفهایِ خوب
برای صدا کردن هایِ نامِ تو
تنگ شده است
صدایم کن
دستانت را با جمله ی دوستت دارم
بر گردنم حلقه کن
بگذار امشب پنجره ی دوست داشتنمان تا صبح
به سمتِ خوشبختی
باز بماند
و من شرابِ سرخِ هوس را
از شاتوتِ لبانت
بیازمایم
کوتاه ترین رمان جهان
وقتی شروع شد
که تو
را دیدم
تمام تنم بوی پوست نارنگی تازه گرفت
به من نگاه کردی
سوره ی چشمانت را خواندم
دهانم طعم غزل گرفت
و شیطان را دیدم
که سراسیمه
بساط گناهان را برچیده است
دلم
كمی نه
خیلی خیلی زيادتنگت شده كمی از دلت را بياور
بخيه بزن
به دل تنگ من
شايد اتفاق خاصي افتاد
شايد دلم
دستهايت را
هنگام بخيه زدن
بوسيد
دلتنگی من به
تو تمامی ندارد
هرشب دلم از در و دیوار خیالت بالا می رود
اما دستش به
تو نمی رسد
و خیالت
زیباتَــرین
با ڪیفت‌ترین
پُر روزے تَــرین
برڪت براے روح و روانم است
در این ذهنِ بہ ڪما رفتہ
بیا تا جان گیرم
براے ادامہ‌ے زیستنم
تویی که تو قلبم جات دادم مثل شکوفه ی گیلاس و نوبرانه ی تابستون و بارون پاییز و برف زمستونی به همین زیبایی



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 25 / 10

و ساعت 9:54 بعد از ظهر


سلام خوبی عزیزم شب خوش خوب بخوابی قربون دکتر شدنت بشم الهی من فدات بشم مامان مریم ات رو خوشحال کردی


خیال گرمای آغوشت
این فصل را عاشقانه تر کرده
پر و بال داده به عشق
دل انگیز و دوست داشتنی تر شده
بی شک تُ
از دل ِ تابستان به قلبم رسیده ای
وخیال بوسه های نابَت را
حواله‌یِ لب هایم کن
از همان هایی که طعم بهشت می دهد
و وقتی که به روی حریرِ لبانم می نشیند
بی هوا چشمانم بسته می شود
مغزم قفل می شود
و زبانم لکنت می گیرد
تمام ناگفته هایم را از یاد می برم
مست می شوم
گرم می شوم
شعر می شوم
چه شبهایے ڪه
دلم لک میزند براے یڪ‌لحظه
دیدنت
بوییدنت
بوسیدنت
و امان از شبهایے ڪه
ندارمت
ندارمت
ندارمت
هر شب
از هجومِ نداشتنت
به دوست داشتنت
به دوست داشتنت
به دوست داشتنت پناه می‌برم
بیا و مرا ببوس به آغوشم خیز بردار و بر استخوانم دهان بگذار از پوستم گذر کن در لایه های تنم بیاسای از شیرابه هایم بدوش و از حوض برکه ی عشق سیراب شو من عمری در نفس هایت می دمم
شرم بوسه های تو، عطر گل را بو می کشد عشق باش می پوشَمت
و من سالها گریستم
برای رویای عشقی که قرار بود شبی
روی شاخه‌ی درختان خنده شوند
????با خیال تو به سر بردن اگر هست گناه
باخبر باش که من غرق گناهم همه عمر????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 24 / 10

و ساعت 10:53 بعد از ظهر


سلام احسان جونم عزیز قلبم یکم از اون کارهای شیطنت هات بذار خیلی دلم تنگه شیطنت هات شده قربونت برم

محمود درویش میگه: 

«دوستت داشتم با وجود اینکه تو را به آغوش نکشیده‌ام و تو را همیشه نمی‌بینم، دوستت داشتم چون برایت نوشتم و برایت خواندم و بخاطرت خندیدم و بخاطر تو تغییر کردم و تو را دوست داشتم در حالی که دور بودی.»



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 24 / 10

و ساعت 8:56 قبل از ظهر


????
موزیکِ بی کلامِ من
صبح ها رو به رویم بنشین حرفی هم که نزنی
چشم هایت شنیدنیست
مینوشم تو را
جرعه جرعه از فنجان صبح
با عطر ملیح نگاهت
و قند صیقل خورده ی لبهایت طلوع کن
که تو را مبتلا شدم
گاهـی
لبخَــند شُـــو
بر صبحهاے پریشانیَم ببار
امید شُـــو
خورشید را بر چشمهایم بتابان
اصلاً زندگی شُــو
خــودت را برایم بیاور
نازک دل من
عشقم به تو بی نهایت است
من در اشک چشمانت گم شده ام
شعر هایم همه
از عشق بی نهایت به توست
دوستت دارم هایم را کمتر میکنم
تا من هم کمی
به عشق بیاندیشم
دوست داشتنِ تو
در وجود من است
خاکش آبش نورش
زندگی و خیالش با عشق
با هم آمیخته است تو همچو نفسی هستی که در جانم
همان سویی هستی که در چشمم
همان تپشی هستی که در قلبم
و همان فکری هستی
که در سرم جریان دارد
دوست دارم
مثل آهنگی که هر دومون حفظیم مثل هوای بارونی چای بعد از خواب غذای خوشمزه بعد از چای خیال اولین آغوش اولین بوسه بغل گرمت تو هوای سرد عطر تنت
تو نیستی دنیا چیزی کم دارد مثل ِکم داشتن ِیک وزیدن یک واژه یک ماه من فکر می‌کنم در غیاب ِتو همه‌ی ِخانه‌های ِجهان خالیست همه‌ی ِپنجره‌ها بسته است وقتی که تو نیستی من هم
تنهاترین اتفاق ِبی دلیل ِزمین‌ام واقعا وقتی که تو نیستی من نمی‌دانم برای گم وگور شدن به کدام جانب ِجهان بگریزم
تو را با طعم عشق چشیدم
مزه تلخ قهوه سیاه می دادی
تپش قلبم را تند کردی و بدن زنده ام را دیوانه
حواسم را بهم ریختی و نیستی



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 24 / 10

و ساعت 8:55 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیزم دوستت دارم

????☃️❄️
مثل بوی یاس
اول صبح
دیوانه کننده است نگاهت
صبح حادثه ي چشمان توست
و لبخندی که
با نور اتفاق می افتد
ودرمن شعری می شود
به وسعت
دوستت دارم های ناگهانی و این فاصله میان ما اندک فقط به اندازه ی
یک ‌بوسه ی دیگر
به سمتم قدم بردار
باز هم بگو صبح به خیر چشم هایت لبخند می زنند تو هنوز هم عاشقی آفتاب چه قدر در نگاهت زیبا می درخشد تو صبح منی خوشبختی را برایم کنار بگذار در من جان می گیرد حضورت محو توام
بیا منصف باشیم معامله ای عاشقانه تو برایِ همیشه کنارم بمان و من تا به ابد به دورِ حضورت می گردم
تو برایِ همیشه بارانی بپوش من تا همیشه باران می شوم می بارم به لحظه هایت تو بغض کن من اشک می شوم تو بخند من شوق می شوم تو ببین من از نگاهت مست می شوم بیا منصف باشیم تو برایم تب کن من برایت می میرم
در هیاهوی این نداشتن‌ها
من بودنت را عمیق
به رنگ عشق دوست میدارم
تو را خواهانم
با تمام وجودم
با عشقم
با جانم
به تو نیازمندم مهربانم
و در راه وصال تو
شده از خویش هم می گذارم
خوب می دانم
توووو
تمام سهم من از این دنیایی
و سبز می شود
باغ خزان زده احساسم
چون با عشق به سویت پیش می ایم



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 24 / 10

و ساعت 8:51 قبل از ظهر


سلام احسان جونی خوبی عزیزم دوستت دارم بهترین و باشکوه ترین صبر منی


عشق
صدای آواز عاشق مستی ست
که تلو تلو میخورد
و شعر شمعدانی ها را از بر میخواند عشق منظره ای پشت بخار شیشه ی باران خورده است عشق همان نفسی ست که عطر گلهای مریم را
میبرد تا عمق وجودت و دل بازگشت ندارد عشق اصلا عشق تویی که زیر چشمی نگاهت میکنم و دلم از آب شدن کوه قند شیرین می شود عشق منم که دوست دارم امشب بیایم پشت پنجره ی اتاقت بنشینم و مهتاب را توی تختت تماشا کنم عشق ما میشویم که این جملات را
میخوانیم لبخند میزنیم و خیال همدیگر را میبوسیم عشق همین بوسه است
وصف کردم عشق را باواژه های بهتری????
????از دلت گفتم غزل با شور و حال دیگری
با کلامت می کنی اعجاز در دنیای عشق
در میان جاهلان عشق تو پیغمبری
فرق دارد جنس احساس تو در دلدادگی
از نگاهت خوانده ام درس وفا را از بری
خانه ای از عشق می سازم برایت دلبرم
تا که بنشینی به عاشق پیشگی و دلبری
کنج آغوشت بمیرم یا بسوزم در تنت
انتخابش با خودت هر جا خودت راحت تری
عشق رویایی که در شعرم شده پنهان تویی
از تو می گویم غزل ها را گلم مستحضری
خنده ات مضمون صدها شعر و احساس غزل
با همین چشمان شهلا از همه شاعرتری



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 21 / 10

و ساعت 10:26 بعد از ظهر



مرا ببوس و
در هجومِ وحشیانه‌ی خیال لب‌هایت
بر شاهرگِ گردنم
و رقصِ انگشتانت بر تنم
دل را به جنون ببر
و سپس
غرق کن این تنِ عصیانِ سرکش را
در عظمتِ دریایِ آغوشت
شاید آرام بگیرم
من دوست دارم
كوتاه بنويسم
كوتاه حرف بزنم
مى دانى
حرفهاى كوتاه
بيشتر در ذهن آدم مى مانند
مثلا كوتاه بگويم
دوستت دارم
و خدا مى داند
كه اين خودش كلى حرف است
من از عمیق‌ترین نقطه‌ی قلبم دوستت دارم
عمیق‌ترین نقطه‌ی قلب میدونی کجاست اونجایی که هیچکسی برام شبیه تو نیست
اونجایی که خاطره‌ ای با تو ساختم و اونجایی که راجع بهت با هیچ
کسی جز خدا حرف نمیزنم اونجایی که دلم نه شبیه تو و نه بهتر از
تو رو بلکه فقط بودن با تو رو میخواد
بسيار سخت است به زبان آوردن حس قلبی‌ام
چه شد که آمدی
و تمام مرا تصرف كردی و صاحب قلب و روحم شدی هر روز بيش از پيش به اين راز پی ميبرم
كه تو دنيای منی من برای تو و روزی ما برای هم
باشیم و چه قشنگ است اين عشق من و تو و خیال بودنت به زندگیم معنا میدهد من هیچم و تو در تمامِ هیچِ من همهِ ای
باور کن تمام من شدی و برای همیشه
دوسـت داشتنـت
نه خیــال اســـت
نه آرزو
تنها قصه درازیست
ڪه پایان ندارد
هنوزم متِفـــاوِت ترین و با نَمـــک ترین
هیجان زندگیــــم روبرو شدن و دیدار ناگهانی
با توعهِ



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 20 / 10

و ساعت 10:45 بعد از ظهر


سلام احسان جونم مواظب خودت باش دوستت دارم ای کاش آقای یراحی استوری و پست نذارند خیلی مرده خیر نبینند


دلتنگم و خیال ِ تو پونہ‌ای خشک است
در دستانم کہ هر چہ بیشتر
خُردش می‌کنم عَـ.ـطرش بیشتر
زندگی ام را بر می‌دارد
آہ لعنتی جان چشمان وحشے ات آنقدر زیباست ڪه
عشق را هر لحظه
در دیدگانم
بہ تصویر مے ڪشد
و هر چہ بیشتر صدایت مے ڪنم
نگاهت دلم را
عجیب مے لرراند
انگار لحظہ هایم غرق در روے توست
و جنون
در من جوانہ مے زند
بدان ڪہ من
الفباے عشق را
از تڪرار نام تو آموختہ ام
شب برهنه و عریان
میخزد درون بسترم
هم آغوشی تیغ و دیبا
ماحصلی جز خیالی محال در بر نخواهد داشت
و اینچنین است
که هر شب من در تو می میرم
و هر صبح
تو در من
از نو
زاده میشوی
حدیث شب را
از چشمان تو می‌خوانم فرصتی نمانده
فانوس
خیالم
رهسپار با تو بودنست
تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی
که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت دلتنگی ام را به باد می سپارد
یه تعریف قشنگی از دلتنگی شنیدم دلتنگی یعنی صدای کسی که دوستش داری رو بشنوی
ولی وقتی سرتو برگردونی
کسی رو نبینی همینقدر غم‌انگیز
????نازِ معشوق
ڪَــران است
خریدن بلدے غزل از غـم بنـویسند شنیـدن 
بلدے در میانِ همہ خوبانِ جهان باشے اڪَـر تو بڪَـو جُـز رُخِ دلدار
ندیدن بلدے????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 19 / 10

و ساعت 10:4 بعد از ظهر


سلام احسان جونم چقدر ناراحت شدم آقای یراحی حکم اش چه تلخ اومده خدا خودش رحم کند الهی خدا حفظشون کند


تنِ عریانِ شب
در زیرِ چادرِ آسمان
حکایت غریبی را روایت میکند حکایتِ عریانیِ اندیشه ی من
در مآمنِ حضورِ تو
قــرارِ مــن بــا تــو هـرشـ✨ـب
پشــتِ پــرچینِ آغــــوش
راس نقــطه ے عــاشــــقــے
خاطرت را که ورق میزنم
غزل عاشقانه هایم
آغاز میشود و باز دلبریهایت وابسته ام میکند
انگار عشق تو گریبانم‌ کرده است
هی افسونگر کجای این سرزمینی که
اینقدر دلتنگ توام
عزیزِ لحظه های من دلم شانه های امن تو را میخواهد
چه کنم دل است و کارش عاشقی
عشق کاری کرده
به هر بهانه ای هوای تو را کند
من
به تو مربوطم
طوری‌که اندوه به شب
طوری‌که صدای بنان به حاشیهٔ غروب
طوری‌که آن قناری زرد غمگین به شاملو
بی‌آنکه هیچ‌کدام
دلیل قانع‌کننده‌ای داشته باشیم
دقیقا میخوای بدونی کجای زندگیمی ببین تو دقیقا دقیقا همه‌جای زندگیمی رو درو دیوار اتاقمی
تو هوایی که نفس میکشم
تو مغزم
تو قلبم
خیالم
خوابم
تو نقاشیام
تو نوشته هامو و شعرامی
همه‌جا ببین همه‌جا
مقابلِ نقــاشِ تقدیـر ایستادم
و بدنیـا خندیدم و اینگونه زیباتربن نـماد انـدوه عشق به تصویر ڪشیده شد



:: برچسب‌ها: دلنوشنه غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 19 / 10

و ساعت 10:2 بعد از ظهر


سلام احسان جونم عزیز قلبم شبت خوش دوستت دارم مواظب خودت باش از این راه دور میبوسمت

خیال بوسه هایم را
هدیهء لاله های
بوسیدنی گوش هایت
ڪرده ام
به خوبی مراقب حسم باش
ڪه خوب به تو می آیند
و تو بے حد و حصر زیبایی
و من برای زنده ماندن
به تو
و نیز به گرمای نگاهت
محتاجم زیبای جان نشین
معشوقانه بتاب
که من تو را عاشقانه
مشتاقم
تا تو
فاصله‌ها دروغ‌اند کافی‌ست آغوشی بگشایی
از عشق
تا من
سیمایی از آینه‌ی چشمهایت
بیرون بزنم ای همه‌ی بسترگاهِ آرامش‌ام
من یک عاشقانه ام از جنس بوسه
که هر شب از زیر عقربه های تکرار با بوسه ای
عاشقانه
سر می خورم
روی موهایت
روی دستهایت روی گلبرگهای تنت
درست
مثل باران
از رویایی
به رویایی دیگر
شب است می خواهمت بیشتر از هر خواستنی
می خواهمت پر عطش تر از هر بوسه ای
می خواهمت لذت بخش تر از هر آغوشی
می خواهمت شیرین تر از هر جانی می خواهمت چیزی شبیه به هوا چیزی شبیه به نفس چیزی شبیه به پرواز چیزی شبیه به خداااا
در بند بند وجووودم
از تو ممنونم
ڪه به من یاد دادی
ڪسے ڪه ماندنے نیست
به زورِ عشق نمے ماند تو یادم دادی
آدمها نقطه ضعفت را كه بفهمند
شروع ميكنند به لذت بردن تو يادم دادی
ڪه مردن ربطے به سن و سال ندارد مردن فرديست آن گوشه هاے قلبت كه وقتے نباشد تو هم ديگر نيستی



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 17 / 10

و ساعت 10:11 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیز دلم الان داره بارون میاد جایت خالی دوستت دارم قلب زندگیم مواظب خودت باش

????????????☔️????
من دلم روشن است
روزى تو از راه ميرسي و كوچه بوى عطر تو را مي‌گيرد
ديوارها گل مي‌دهند پنجره‌ها عاشق مي شوند
و خانه‌ام خوشبخت آن روز
براى تمام خستگي‌هايم يک صندلي روبه‌روى تو كافیست
هر چقدرهم که ازهم دورباشیم
توبدترین‌حالتم
تورو برای خودم تجویز میکنم‌ تو تنها مسکنی‌هستی که
ازراه دورم اثرمیکنی
هر شب
دوست داشتنت
شکل دیگری ست
یک  شب
میانِ غزل واژه می‌شود
یک  شب
میانِ گریه بغل
یک  شب
میانِ خنده سکوت
با خیالت می خندم
و من متقاعد می شوم
جهان در فنجانی قهوه
با خیال کسی که دوستش داری خلاصه می شود
مخاطبِ خاصِ من
چشمانِ زیبایت
        فقط مالِ من است
آرام بغلم ڪن وبگودوستت دارم
بگذارشرابِ لبهایت
لابلاے قلبم پاشیدہ شود
وماهیِ قلبت
بہ قلابِ عشقم
نظرڪنی
عشق به تو دقیقا برام مثل همون لحظه ی هستی که شارژم یه درصده و به موقع میرسم خونه و گوشیمو میزنم به شارژ مثل آخرین تیکه ی پیتزا مثل بوی خاک بارون خورده مثل آخرین زنگ مدرسه روز پنج شنبه مثل استرس اولین قرار مثل قدم زدن رو ماسه های ساحل مثل حسی که وقتی وارد مغازه لوازم تحریری میشی و یه عالمه چیزای قشنگ میینی مثل حسایی قشنگی که هر بار تجربشون کنی هیچوقت برات تکراری نمیشن
????هر شب به کوی عشق تو سر می زند دلم
خود را چه عاشقانه به در می زند دلم
وقتی که میروی تو شتابان ز پیش من
بی تاب و تب به سینه و سر می زند دلم????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 16 / 10

و ساعت 10:34 بعد از ظهر


سلام عزیز جانم خوبی احسان جونم قربونت برم با استوری و پست گذاشتنت راستی از آقای یراحی چه خبر حالشون


عاشقانه های
دل‌انڪَیزی
زیر زبان توست‎‌‌‎‌‌‍‌‌
وقفل‌هاے نهان بر دهانت
با ڪلیدِ بوسه‌هاےِ آتشین می‌ڪَشایمش
چنان می‌بوسمت
ڪـه هر دو ڪَـرم و
؏ـاشقتر شویم
تو از
بوسه‌هاے ِداغ من
من از
ترنم ؏ـاشقانه‌ تو
فصل فصلِ توست
که
با آن پیراهن سبزت
آماده باشی بیایی به دیدارم
با چند شاخه گل مریم دلم میخواهد
شانه به شانه زیر برف هایی که ستاره ستاره
روی سرمان می بارد
با تو تمام دی را قدم بزنم
 ‌ ‍ و هرشب آتش‌عشقت
میان دلم شعله ڪشد و من در ڪوچه‌هاے خیالت
با آرزوهایم قدم بزنم و همراه زمستان می‌ڪَریم اے ڪاش لبخند روشنت
بر آسمان تیره‌ے قلبم می‌تابید و من نزدیڪ‌تر از پیراهنت بودم به عطر جانت آغشته‌ام می‌ڪردے
  و آتش لبانت
        وجود یخ زده‌ام را
                    خاڪستر می‌ڪردی
آنقدر جای خالی‌ات اینجاست
که کنارم دراز می کشد
برایم قصه می گوید
سر بر شانه ام می گذارد
و گاه باهم گریه می کنیم
آن قدر به نبودنت عادت کرده ام
که اگر یک روز بیایی
دلم برای جای خالی ات تنگ می شود
نگاهت
صدایِ قشنگی دارد
بدون کلامی
جویایِ حالت می شوند
بدون کلامی
دوستت دارم را می گویند بدون کلامی
آرامش و اطمینان را
به قلبت بر می گردانند
نگاهت
صدایِ قشنگی دارند
دُرست مانندِ عشقت
????خوش به حالم که تو خورشیدِ زمستانِ منی
گل زیبایِ غزل خیزِ گلستان ِ منی
عشق ای آنکه قلم حولِ تو میچرخد و بس
تو همان راحتِ روح و نفس و جانِ منی
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎تو چسب روی زانو های زخمی منی
تو نور توی زندگی تاریک منی
تو امید بین همه‌ی حسای بدمی
تو آرامش موقع مشکلاتمی
تو مخفیگاه و پناهگاه منی????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 16 / 10

و ساعت 5:38 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیزم بلز فاجعه کرمان چقدر غم انگیز هست پرپر شدن آدم‌های بی گناه تا به کی ظلم غم

از تو می نویسم
در زمستانی ترین فصل
واژه ها آنچنان شکوفا می شوند
گویی بهار را به ارمغان آورده اند
خیال خلوت آغوشت
بهاری است که بذر بوسه هایم را
بر لبهایت میکارم
تا در خرمن عشقت
میوه های سرخ و آبدار تنت را
مال خود کنم
برای همیشه
و من امشب
شانه ای می خواهم که مرهم
دردهایم باشد
با موهای پریشان به مصاف آغوشم بیاید
سر بر سینه ام بگذارد
آرام روبرویم سر خم ڪند
با یک بوسه ی آبدار ، لبهایم را جان بخشد
و آنچنان بغلم کند
که چهار ستون دلم عاشقانه بلرزد
هاااای
سوگلی بوستان احساسم
کجایی
به چه مانند کنم خلوتِ آغوشِ تو را به یکی بسترِ گل‌ به پرستشگه عشق
ےابه خلوتگهِ جان ها که غم از یاد برد
به نفس هایِ بهار ےابه یڪ خرمنِ یاس
که شمیمِ خوش آن را همه جا باد برد به چه مانند کنم من ندانم
به نگاهے تو بگو
به چه مانند کنم
شبیه لذت کشف مروارید در ساحل بکر آغوشت نبض زندگی در من
عاشقانه می زند
خیال ‍ ‍ داشتنت
مثل هوای برفی
صبح خیلی زود
مثل نم نم بارون جاده شمال
مثل خواب بعد از ظهر
مثل عشق های یواشکی
مثل خوردن یه فنجون قهوه ی داغ
تو هوای زمستونی
مثل برگشتن آدمی که
سال ها منتظرش بودی
آی میچسبد
مثل یک عاشق دیوانه که زنجیر شده ست????
دل دیوانه ام از عشق دگر سیر شده ست
شده تبخال به لب واژه تب دار سکوت
حرفای دل من بغض گلوگیر شده ست
خنده هایم همه از تلخی کامم هستند
قهقه مستی من باز فراگیر شده ست????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 14 / 10

و ساعت 10:35 بعد از ظهر


باز شب شد
یاد تو در من موج می زند
باز شب شد
من خاطراتت را زیر و رو می کنم
برایم سخت می گذرد
از آنچه فکر میکنی سخت تر
باز شب شد و من باز
تو را در دل می ُسرایم
تو را واژه به واژه می ُسرایم
تو را خط به خط می خوانم
از ُسرخی لبت گرفته تا آن چشمان زیبایت
تنها در خلوت اتاق
با هر چیزی می شود حرف زد
با میز
با گل های شمعدانی
با هرچه که هست اما من دیوانه ام میان این همه هست
با تو حرف می زنم که نیستی
نزدیک تر بیا دوست داشتنت را بر دهانم بگذار
لبخندی  بر گونه های خورشید بپاش
با چشم هایت نوازشم کن
نزدیک تر بیا تکرار کن مرا
می خواهم لبانت را مزه مزه کنم
عشق با تو شیرین است
تو قند مکرری
میخواهم
نهایت ؏شـق را
در تو بجویم در هواے تو در آغوش تو
    و شاید همینجا در
قلب تو
فکر نکن
زمستان انتهای عاشقانه هاست
من از تو نمی گذرم
و تمام سال
عاشقانه هایم را وقف علاقه ات می کنم
تا باورت شود
عشق را تنها
از چشمان تو می خواهم
شبم به فکر
که شاید تو را به
خواب ببینم
زهی تصور باطل که بی تو
خواب ندارم
تو با عشق مو نمی زنی درست شبیه سیبی که از وسط دو نیم شده است ولی نه تو شیرین تری خوش آب و رنگ تر وسوسه آلودتری و
تنهاتر از من
سایه ی دختری ست
با شاخه گل سرخی خشک شده
در گره ی مشتهای لرزانش
که هر شب
کافه های شهر را به دنبال 
تو میگردد که سالها پیش
آرزوهایش را در مردمک
چشمانش جا گذاشته



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 13 / 10

و ساعت 11:27 بعد از ظهر


دوستت دارم احسان جونم چقدر خوب میشد عکسی از مامان مریم عزیزت میذاشتی که روی ماهش رو ببینم


به حوالی عشق که رسیدی
دل دل نکن بگو دوستت دارم این تنها بلای قشنگیست که به سرت خواهد آمد
این هوا
یک فنجان چای داغ را می‌طلبد
و بوسه‌ای که به آغوش تو ختم شود
این هوا
آغوشی بی رفت
و دستانی مطمئن می‌خواهد
چیزی از جنس آرامش
و صدایی آشنا این هوا
چیزی جز بودنت را نمی‌خواهد
واژه بهانه بود
با بند بند وجودم هر شب نوشتمت
خواندے
ورق زدے
حواست به پاورقے ها نبود من پای هر ورق عاشقت شدم
ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕـــﺮ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ
ﻭ ﮐﻤﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕــــﺮ و ﯾﺎﺩت همیشه ماندنی ست
راز چشمانت چیست
که هم آشفته ام می کند و هم آسوده وقتی با نگاهی
از خود بیخودم می کنی
صدای تاخت اسبان مهربانی را
از دل سیاهی چشمانت می شنوم
می تازند و می آیند
تا در امتداد نگاهت
سایبانی از آرامش بسازند
شبیه لذت کشف مروارید در ساحل بکر خیال آغوشت نبض زندگی در من
عاشقانه می زند



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 13 / 10

و ساعت 4:2 بعد از ظهر


از طرف من صورت ماهشون رو ببوس از طرف من ازش تشکر کن که چنین پسری بدنیا اورد که من ۱۴سال عاشقش بشم

یه چیزی خیلی عجیبه و برام خیلی سواله
چجوری میشه یه آدم یه شبه تو قلبت بشینه
تو مثل یه اتفاقی اتفاقا تورو میخوام
نمیشه این رابطه عزیزم که پنهونی بمونه
فرق داری تو عشق ابدو یه روز منی
شب و روز منی الهی دورت بگردم
تو فرق داری تو یه تیکه از جون منی
همه جوره یعنی تا آخرش با تو هستم
یه مرواریدی وسط صدف قلبم
با تو میخندم ولی با بقیه سردم
آخه چشمات یه جوری قشنگه
مثل یه نقاشی رنگ و وارنگه
فرق داری تو عشق ابدو یه روز منی
شب و روز منی الهی دورت بگردم
تو فرق داری تو یه تیکه از جون منی
همه جوره یعنی تا آخرش با تو هستم

آهنگ اتفاق نیواد



:: برچسب‌ها: حافظ ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 13 / 10

و ساعت 3:29 بعد از ظهر


احسان جونم برای روز مادر برای مامانت چی خریدی من برای مامانم چادر مخمل خریدیم


شب بخیرهایم را
براےت بوسه بوسه گلستان می‌ڪنم تو فقط مرا عاشقانه تڪرار ڪن تا عطر بهار نارنج
دوستت دارم هایم
را طورے برایت پیله پیله پروانه مے ڪنم
ڪه تا خودِ شب من باشم و تو باشے و
فداے تو شدن
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎ من
عاشقانه ی توام هر شب در آغوش باد
مرا، فریاد بزن بیدار می شوم با یک بغل از تو در جانم
دوست داشتنت تمام نمی شود با هر نفس درونِ من متولد می شوی
هَمین كه میدانم
كسى شبیه تو نیست چقد دلهُره‌ آورتر از
نبودنِ توست
تو سرزمین ِ منی
در چشم های بلوطی ِ تو هاله های سبز
تو بزرگ زیبا پیروز
تو حسرت ِ دور و نزدیک ِ منی
خیال بوسه هایت کاری بود
و بوسه ی روی گردنم
از همه کاری تر زخمی عمیق
روی شاهرگ دوستت دارم
من با هر نبض عاشقانه ای
می میرم و نمی میرم
جان کَندن خاصیت عشق است
حتماً كه نبايد كلمه‌ىِ دوستت دارم را به زبان آورد اصلاً دوست داشتن گُفتن نمى خواهد فهميدن مى خواهد من با صُبح بخير وشب بخير گفتن ها مواظب خودت باش گفتن ها با نگرانى هايم دلتنگ شُدن هايم حسادت هاىِ لو رفته اَم براىِ لحظه‌اى ديدنت و آن خنده هاىِ از تهِ دل در زمانِ با تو بودن بارها و بارها فريادزده اَم دوستت دارم دوستداشتن را فقط بايد فهميد
تو را دوست دارم‌بیش تر از یک نگاه معمولی بیش تر از گرمای خورشید برای زمین بیشتر از حس سرمای شب زمستانی که یک آدم برفی دارد و بیشتر از خاک برای گل‌های خانه‌ی مادر بزرگ من حتی تو را بیشتر از آب برای ماهی قرمز سفره‌ی هفت سین خانه‌ام دوست دارم حتی بیشتر از ارتفاع برای یک پرنده ی مهاجر و این گونه خودم را جای همه جا می زنم تا بدانم دوست داشتنت چگونه است اما زمانی که خودم را
جای گل ماهی و پرنده می‌گذارم دلم برای داشتنت بیشتر تنگ می‌شود و حالا خوب می‌دانم دوست داشتنت یعنی چه
????????????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 12 / 10

و ساعت 4:54 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عشق بهترینم روز مامان مریم گل ات مبارک‌الهی ۱۰۰۰ ساله شود همراه با سلامتی و شادی


نشسته ام بر بام شب
از ذهنم فقط تو میگذری
نشسته ام و
ستاره ها را رصد می کنم
کاش امتداد نگاهم
به ستاره ای برسد
که تو به آن چشم دوخته ای
تصميم گرفتم
هر شب عشق را از چشمهايت
شروع كنم و خیالت فرو می‌ریزند دیوارهاے شرم و شڪوفه هاے سُرخ
پیــچَک وار
ریشه می‌دوانند
بر گونہ‌هاے رنگ پریده‌ام تا نبض ِ تپنده‌ء احــــساسم ســــــازے شود
براے یک عاشقانہ‌ء دونفره
براے خودت و خـودم
زادگاهِ من عشق زرینِ توست
و من با ورق ورق خاطره ات زندگی کرده
اجازه بده اینبار از خیالت
شالی ببافم که
مرا از گزندِ نبودت
محفوظ بدارد
برقص کمی به سازم بگذار دورت بگردم آخر من قول دوره دنیا را داده ام
به این دل
تُ
هدیه ای بودی
که خدا به من داد
بدون آنکه آرزویت کنم
تو‌ شبیهِ‌ آرامشی شبیهِ‌ آخرین‌ بازموندِه‌
از‌دوست‌داشتنی‌هایِ‌دنیا تو‌تِکه‌ای‌اَز‌وُجودِ‌منی
دِلچَسب‌ترین‌ و غم انگیزترین اِتفاقِ‌زندگیم
همه شهرهای دنیا
در نقشه‌‌ی جغرافیا
به ‌نظرم نقطه‌های خیالی‌اند
مگر یک شهر شهری که در آن عاشقت شدم
شهری که بعد از تو وطنم شد
وسط دایره‌ی عشق تو سرگردان شد
آنقدر در پی تو دور خودم چرخیدم
????????تا توهم زدم و ورد دلم هذیان شد????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 12 / 10

و ساعت 4:53 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیزم مواظب خودت باش دوستت دارم بهترین قلبم فدای روی ماهت بشم


به سرم زده امشب بیقراری هایم را
بسپارم به دست باد
دلتنگی هایم را به آب
و غصه هایم را به آسمان به این امید که باد
حال نزارم را به تو برساند
آب پاک کند رد هرچه که دلتنگیست
و آسمان به جای تو در آغوشم بگیرد
و بعد کوله بار غم هایم که سبک شد
به اندازه ی یک قرن دلتنگی و بیداری بخوابم
نیمی از دلم را عشق فرا گرفته
و نیم دیگرش را شعر
اما تو نه عشق را میشناسی
ونه شعر را
از پشت تمام پنجره های باز و بسته
جستجویت میکنم
اما همیشه در دلم هستی
کمی از نیمه شب گذشته بود خودم را به خواب زدم چشم‌هایم را بستم اما نه خواب به سراغم می‌آمد
نه چشم‌هایم به دنبالت می‌رفت تنها خیال تو بود و
خیال تو بود و
خیال تو که تا صبح
در سیاهیِ پشت پلک‌هایم
مرا تبدیل به دلتنگ‌ترین
آدم امشب می‌کرد
برایت شعر میبافم
در این فصل
هجوم سوز و دلتنگی
با کلاف گرمِ احساسم
و با دستانِ لبریز از گلِ یاسم
یکی از زیر یکی از رو
برایت عــشق میبافم
‍ ‍ ‍ تو بویِ مه میدی
بوی مه ای که از وسط یه جنگل افرا گذشته باشه یا نه بویِ ابر از اون ابرا که واسه یه دشت خشک بارون چشم روشنی می‌بَرن گاهی بویِ نم میدی جامونده رو موهای دختری که تازه از حَمام در اومده بوی دم نوش‌هایِ گیاهی بوی یه نهرِ زلال ولی آب زلال که نداره باور کن داره اصلا تمام بوهای خوب از تنِ تو آب میخوره حتی وقتی گریه می کنم اشکام بوی تو رو میده



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 9 / 10

و ساعت 11:35 بعد از ظهر



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by cheshmanabi ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




................................................ النازپوراسماعیلی ............................................. به صفحه اینستاگرام نقاشی ایرانی من بپیوندید: INSTAGRAM_IRANIAN1PAINTING ............................................. به صفحه اینستاگرام آشپزی من بپیوندید ... lnstagram- cheshmanabi ............................................... https://instagram.com/shayda_wear?igshid=10z6vflya9ey6 مزون مانتوی اینجانب دراینستاگرام عضو شوید ممنون




الناز پوراسماعیلی
















حافظ , دلنوشته غم فراق , دلنوشته لحظه قرار عاشقی , دلنوشته فراق , سهراب سپهری , مولانا , شعر , سخنان بزرگان , دلنوشته چشمان بی فروغ , آشپزی 2 الناز , جک , آشپزی الناز , دلنوشته غم فراق , مینیاتور , صنایع دستی ,




»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 23973
بازدید دیروز : 2957
بازدید هفته : 62338
بازدید ماه : 167806
بازدید کل : 949976
تعداد مطالب : 24310
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


ستاره امید

<-PostTitle->

<-PostContent->

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
[ ]
................................. ???????????????? ...........................

دانلود آهنگ
.............................

دانلود آهنگ
.................................

دانلود آهنگ
....................................

دانلود آهنگ
....................................

دانلود آهنگ
........................................

دانلود آهنگ
...........................................

دانلود آهنگ
.........................................

دانلود آهنگ
...........................................